در ادامه بخش بررسی استعدادهای ناموفق، به معرفی بازیکنانی میپردازیم که در حد یک نام باقی ماندند
اوون 89 بار برای تیم ملی انگلیس به میدان رفت که 40 گل حاصل آن بود. 163 گل باشگاهی نیز به نام مهاجم سابق رئالمادرید و لیورپول ثبت شده است. اوون حتی برنده توپ طلا نیز شده است، اما با توجه به آمار ذکرشده، بدون اغراق میتوان گفت که اوون، احتمالاً یکی از ضعیفترین برندگان این جایزه مشهور است.
اوون در ابتدای دوران حرفهای به لطف گل مشهورش برابر آرژانتین در جامجهانی 98 و هتتریک برابر آلمان در سال 2001، نظر بسیاری از کارشناسان فوتبال را جلب کرد و توپ طلا را برای فوتبال انگلیس به ارمغان آورد. اگر منصفانه نگاه کنیم، در روزگار جوانی گلزن پرشور و پرکاری بود که نوید شکسته شدن بسیاری از رکوردها را میداد، اما با تغییر سبک بازی فوتبال و مصدومیتهای متعددی که درگیرش شد، به حاشیه رفت و به سایهای از آن بازیکنی تبدیل شد که در جوانی بود.
شاید هواداران ریورپلات حرف ما را قبول نداشته باشند، اما آریل اورتگا که در جوانی از او بهعنوان مارادونای جدید یاد میشد، حتی سایه مارادونا هم نشد.
در فینال جام بین قارهای (جام باشگاههای جهان فعلی) بین یوونتوس و ریورپلات در سال 1996، دوربینهای تلویزیونی ژاپن چشم از ستارههای جوان دو تیم بر نمیداشتند. در آن دیدار، کار اصلی را دلپیرو، ستاره جوان ایتالیا انجام داد که با تک گل خود، یووه را به مقام قهرمانی رساند، اما اورتگا نیز دست کمی از الکس جوان نداشت و نمایشش نوید یک ستاره نوظهور در آسمان آرژانتین را میداد.
پای جوان آرژانتینی خیلی زود به فوتبال اروپا باز شد و 87 بازی برای تیم ملی کشورش انجام داد، اما بر خلاف استعداد اولیهای که به نمایش گذاشت، هیچگاه نتوانست در جمع 3 بازیکن برتر جهان جا خشک کند.
اورتگا با کمتر از 100 بازی برای تیمهایی چون والنسیا، سمپدوریا و ...، به دوران حضور خود در اروپا پایان داد.
پس از جامجهانی 2002 ، مقصد بعدی ضیوف، به خبر داغ بازار نقل انتقالات اروپا تبدیل شد ، اما پس از انتقال به لیورپول، بر خلاف پیشبینیها نتواست فشار بازی در لیگ برتر را تحمل کند. دیوف که ستاره اصلی تیم ملی سنگال در راهیابی به یک چهارمنهایی آن جام بود، پس از تنها 69 بازی و 3 گل برای لیورپول، بهطور قرضی به بولتون واگذار شد و در نهایت نیز به فروش رسید.
تکامل نیافتن تواناییهای جو کول و تبدیل شدن او به یک بازیساز کامل، شاید هواداران عادی فوتبال در انگلیس را ناامید کرده باشد، اما تقصیر اصلی این انتظار نابجا به گردن استیون جرارد است. زمانی که کول در لیورپول توپ میزد، جرارد با تعاریف اغراقآمیز خود، جو کول را در نگاه هواداران تا سطح مسی بالا میبرد:
««مسی کارهای محیرالعقولی انجام میده، همون کارهایی که جو کول هم به خوبی انجام میده، شایدم بهتر از مسی!»»
کول در طول سه سال، فقط 26 بار برای لیورپول به میدان رفت تا به لیل فرانسه قرض داده شود و در نهایت نیز به صورت آزاد به وستهم منتقل شود.
هر چند قبل از لیورپول، کول دوران نسبتاً خوبی در چلسی داشت، اما هرگز به سطح مقایسه با پای راست مسی هم نرسید، چه برسد به پای چپ جادویی او !
در سال 1995 اینترمیلان با سه استعداد از آمریکای جنوبی، کارلوس برزیلی، زانتی آرژانتینی و ریبِیروی برزیلی، قرارداد امضا کرد. از بین این 3، مانور رسانهها روی ریبِیرو بسیار بیشتر بود. اما در کمال تعجب، روبرتو کارلوس خیلی زود راهی رئالمادرید شد، خاویر زانتی به اسطوره جاودانه اینتر و آرژانتین تبدیل شد و کایو ریبِیرو پس از تجربهای ناموفق در اینتر، عازم ناپولی شد تا شاید دقایق بازی بیشتری نصیبش شود، اما در نهایت در آنجا هم موفق نبود و دست از پا درازتر به کشور خود برزیل بازگشت تا در زادگاهش به فوتبال خود ادامه دهد.
کاستا پس از درخشش در باشگاه فوتبال سالگیروش پرتغال و معرفی شدن به عنوان ««لوییز فیگوی»» جدید، با باشگاه پورتو قرارداد امضا کرد، اما گذر زمان ثابت کرد که تنها ویژگیهای مشترک کاستا و فیگو، ملیت پرتغالی و بازی در جناح راست است !
📣 بخش اول این مقاله را میتوانید از اینجا مطالعه نمایید:
از شعار تا واقعیت: بررسی سرنوشت برخی از استعدادهای ناکام در دنیای فوتبال (بخش اول)