تحلیل و بررسی بازی لیورپول 2-2 منچستر یونایتد: 10 اپیزود خواندنی از سکانس تماشایی آنفیلد

یکشنبه شب، هواداران منچستر، هواداران لیورپول و طرفداران لیگ جزیره در سراسر دنیا، از وقتی که بابت تماشای بازی لیورپول-منچستر صرف کردند، کاملاً راضی بودند. به بهانه این جدال جذاب، فوتبال7 نگاهی تحلیلی-روانشناختی دارد به اتفاقاتی که در این بازی گذشت. همراه ما باشید.

1403/10/18 15:16 بهروز شیعه‌یان

تحلیل و بررسی بازی لیورپول 2-2 منچستر یونایتد: 10 اپیزود خواندنی از سکانس تماشایی آنفیلد

اپیزود شماره 1: صرفاً جهت یادآوری

احتمالاً هواداران منچستر امیدوارند مقایسه ما همین‌جا پایان یابد اما صرفاً جهت یادآوری! اگر اشتباه نکنم 31 مرداد 1401 (سپتامبر 2022) بود که منچستر در نخستین فصل حضور تن‌هاخ، در الدترافورد 2-1 لیورپول را در لیگ برتر شکست داد. بعد از آن بازی هم تن‌هاخ در کنفرانس خبری گفت: «جنبه تاکتیکی هم مهمه ولی پیروزی امروز از جنس نگرش بود!» آموریم نیز پس از متوقف کردن تیم ترسناک اشلوت در آنفیلد گفت: «هر وقت روحیه جنگندگی درست شد، اونوقت میتونیم از تاکتیک و تکنیک صحبت کنیم!» مرد هلندی نیز همچون جانشین پرتغالی خود، در آن روز از نیاز تیم به رهبران بیشتر، به «واکنش مثبت»، «انرژی»، «ذهنیت» و «روحیه جنگندگی» سخن گفته بود اما بعدش چه شد؟! هر دو گل‌زن آن بازی طرد شدند، جیدون سانچو که به خارج از کشور تبعید شد و رشفورد به نیمکت! بدتر از آن، پاس گل‌دهندگان نیز غزل خداحافظی را خواندند: آنتونی الانگا به ناتینگهام رفت و هم‌اسم او مارسیال نیز هم‌اکنون در آ اک آتن یونان توپ می‌زند! 2 نفر از ترکیب اصلی نیز به مرور زمان خط خوردند: هری مگوایر و فوق‌ستاره‌ای به اسم رونالدو.

2 سال و نیم از آن زمان می‌گذرد و چیزهای زیادی در منچستر تغییر کرده جز اوضاع آشفته و نابسامان!

نمایش یکشنبه شب احتمالاً بهترین نمایش عصرِ آموریم در منچستر بود اما حس مثبت حاصل از آن، انتظاراتی را ایجاد کرده که هر هفته این نمایش باید تکرار شود. شاید برونو فرناندز بعد از بازی دقیقاً نگرانی ما را درک کرد، وقتی که گفت: «از تلاش امروز تیم تعجب نکردم، چون داشتیم جلو لیورپول بازی می‌کردیم! نگرانی من بازی بعدی با ساوتهمپتونه!!» این بازی را باید به فینال جام حذفی با منچسترسیتی تشبیه کرد که نگرانی‌ها تازه بعد از آن آغاز شد. ختم کلام برای روشن کردن زنگ اول: برای پیشرفت، نمایش یکشنبه شب باید کف خواسته‌های منچستری‌ها باشد، نه سقف آن!

خیلی عجیب است که ما این نکته را باید به بازیکن منچستر یادآوری کنیم، فکرش را بکنید منچستر که مثلاً فقط رایان گیگزِ آن، 13 بار قهرمان لیگ برتر شده! در یک دهه گذشته منچستر درگیر یک راز حل‌نشده بوده، درگیر بازیکنان حرفه‌ای زیادی که بعد از خشکیدن جوهر قراردادشان، فوتبال بازی کردن یادشان می‌رفت؛ یادشان می‌رفت که ذهنیت، فداکاری و ثُبات است که آن‌ها را به مرحله امضای قرارداد با باشگاهی به عظمت منچستر رسانده و حالا باید این داشته‌ها را چند برابر کنند، نه اینکه در صندوقچه خاطرات بگذارند!

برای همین بود که نخستین تأکید آموریم به محض ورود، تعیین «استانداردهایی» در حد نام منچستر، تشویق بازیکنان به رعایت این استانداردها و کنار گذاشتن بازیکنان فاقد «نشان استاندارد» همچون رشفورد بود! نمایش و نتیجه بازی مقابل لیورپول به یک اندازه می‌تواند سودمند و خطرساز باشد اگر باعث غرور کاذب شود. برای همین آموریم از جلسه تمرینی بعدی، چهار چشمی بازیکنانش را می‌پاید که مبادا کسی استاندارد ارتقاءیافته را زیر پا بگذارد!

از هفته بعد هر کسی وارد کارینگتون (مجموعه تمرینی منچستر) شود، یک فنر اضافی به پاهایش و یک وزنه اضافی روی شانه‌هایش دارد که اگر مسیر را اشتباه برود، هر چند با زحمت اما فوراً آن را اصلاح می‌کند. با این امتیاز منچستر به لطف تفاضل گل، بالاتر از وستهم قرار گرفت و البته مربی خود را نیز آن‌طور که در کنفرانس بعد از بازی گفت، دیوانه کرد، نه به‌خاطر نمایش منچستر درین بازی، بلکه به‌خاطر نمایش بد منچستر در بازی‌های قبلی و اختلاف سطحش با این نمایش!

اپیزود شماره 2: کاملاً برعکس!

درست بر عکس شاگردان آموریم، شاگردان اشلوت دقایقی از بازی را زیر استانداردی سپری کردند که مدت‌ها بود دفنش کرده بودند. با این‌حال اشلوت با توجه به فضای تنفس 6 امتیازی که دارد، امیدوار است این کاهش استاندارد موقتی باشد و کارخانه امتیازآوری او را به تعطیلی نکشاند!

احتمالاً این بدترین بازی لیورپولِ اشلوت تا اینجای فصل بود. انتخاب ترکیب اولیه اشتباه بود، نه رابرتسون و نه آرنولد، به هر دلیلی که شاید خستگی یکی از دلایل آن باشد، نباید در ترکیب قرار می‌گرفتند. لوییز دیاز هم دست کمی از این 2 نداشت! در این دیدار از مدیریت اشلوت در جریان بازی هم خبری نبود، مدیریتی که در دیدارهای قبلی نقطه قوت او بود. زمانی که نتیجه 2-1به نفع قرمزهای آنفیلد بود، اشلوت باید هر 4 مهاجم لیورپول را تعویض می‌کرد و حتی می‌توانست شانسی هم به واتارو اِندو بدهد تا با ورودش کمربند میانی را تقویت و مستحکم‌تر کند.

اشلوت تعلل کرد و منچستر قدر تعلل را دانست و بازی را به تساوی کشاند. اشلوت نباید سرمستِ قدرت هجومی تیمش شود. لیورپول از 8 گل خورده در 13 بازی نخست لیگ برتر، به 11 گل در 6 بازی آخر رسیده! این طرز دفاع قابل‌تحمل نیست و باید زودتر حل شود.

لیورپول فعلاً می‌تواند این 2 امتیاز از دست رفته را هضم کند چون اشلوت تا اینجا نشان داده در شناسایی سریع مشکلات تیمش و یافتن سریع راه‌حل، استاد است. اما انصافاً این نخستین گام اشتباه و نخستین قضاوت اشتباه او بود و راه‌حل به بازی‌های بعدی موکول شد.

راستی از دفاع گفتیم. جارل کوانسا در بازی نخست فصل مقابل ایپسویچ به میدان رفت و بعد از بازی اشلوت طوری عملکرد او را زیر سؤال برد که انگار زمین به آسمان آمده. اما به نظر نمی‌رسد کوانسا در آن بازی به اندازه آرنولد در این بازی فاجعه بود! به‌علاوه کوناته 1 ماه از میادین دور بود و این دیدار سنگین برای یک بازیکن تازه برگشته از مصدومیت، نمی‌توانست محک خوبی باشد. حداقلش این بود که اگر کوانسا بد بازی می‌کرد، کوناته می‌توانست به‌عنوان تعویضی وارد زمین شود.

هر دو انگلیسی ترکیب لیورپول، آرنولد و جونز، مقابل رقیب دیرینه انگلیسی، نمره مردودی گرفتند. جونز که با توجه به نمایش‌های قبلی، از او به‌عنوان استعداد جدید انگلیس در خط میانی یاد می‌شد، کلاً هافبک را وا داده بود و پشت سر او نیز آرنولد، افتضاح را تکمیل می‌کرد. بیش از نیمی از حملات منچستر از سمت آرنولد بود. 2 موقعیت مهم در نیمه اول که توسط هویلوند و دیالو هدر رفت، نتیجه اشتباه آرنولد در پر کردن آفساید بود!

حتی پاس‌های آرنولد که نقطه قوتش بودند، وحشتناک بود؛ برای مثال نفوذی که به محوطه جریمه داشت و به جای یک پاس ساده، با زدن ضرب اضافه، نتوانست توپ را به صلاح برساند یا پاسی که باعث ضدحمله منچستر شد و خشم خفیف فن‌دایک را به همراه داشت که با سر تکان دادن آن را اِبراز کرد.

طبق آمار آرنولد 25 بار توپ از دست داد و حتی در 1 نبرد فردی هم پیروز نشد، کاری که جانشین او کانر بردلی در کمتر از 1 دقیقه از ورودش به زمین انجام داد! درست است که آرنولد در بسیاری از بازی‌های این فصل، اشلوت را سربلند کرده بود اما هیچ دلیلی نداشت که تا دقیقه 86 در زمین باقی بماند و تازه تعویضش هم تعویض فنی نباشد، به‌خاطر خطا روی فرناندز و دریافت کارت زرد باشد!



اپیزود شماره 3: اثر آموریم یا اثر رئال؟!

می‌خواهیم بازی جوانمردانه را رعایت کنیم و بر خلاف برخی اظهارنظرها که بازی ضعیف آرنولد را ناشی از ماجرای انتقال به مادرید می‌دانند، آن را ناشی از ذکاوت آموریم در طرح‌ریزی حملات از جناح راست بدانیم.

تبدیل دالوت از یک دفاع راست بی‌خاصیت به یک وینگر چپ فعال و رونده، هم زهر آرنولد را در حملات گرفت و هم مبنای خوبی برای حملات منچستر از آن جناح شد. به قول خود آموریم: «سرعت دالوت را با هوش برونو ترکیب کردم!»

پس ربط دادن ضعف آرنولد به ماجرای مادرید، بی‌انصافی به نظر می‌رسد اما می‌توان گفت اگر ابرو بالا دادن آنچلوتی، مژه‌های همیشه در حال اهتزاز پرز یا حتی یک نگاه ساده او به توپ بود، آرنولد زودتر به خودش می‌آمد و لیورپول از یک سوراخ چندین بار گزیده نمی‌شد!

راستی! در جناح چپ هم رابرتسون تقریباً آیینه تمام‌نمای آرنولد در جناح راست بود. این 2 دفاع کناری که روزی روزگاری یکی از بهترین زوج‌های فوتبال انگلیس و اروپا بودند و هر تیمی آرزوی داشتنشان را داشت، در حال نزدیک شدن به خط پایان هستند. این بازی هشداری برای لیورپول بود که تا ابد نمی‌توان با 2 دفاع ثابت کناری ادامه داد! هم به‌خاطر مسأله سن و هم رو شدن دستشان برای حریفان.

رابرتسون این فصل برجسته‌ترین خلأ تسلیحاتی در زرادخانه اشلوت بوده و هر چه از فصل می‌گذرد، امیدی به ثُبات در بازی او نیست. گل دوم منچستر نیز روی اشتباه رابرتسون به ثمر رسید که در یارگیری آماد ضعیف نشان داد و خیلی دیر برای تکل زدن روی پای او اقدام کرد. قطعاً کوستاس سیمیکاس نمی‌تواند راه‌حلِ بلندمدت باشد اما می‌تواند درمان موقت باشد!

اپیزود شماره 4: حسرت فرصت‌های از دست رفته

پس از تقریباً 15 دقیقه پاسکاری و محک زدن حریف، لیورپول 2 بار وارد محوطه شد، یک بار گاکپو که توپ را با فاصله کم از جناح چپ به بیرون زد و یک بار هم نفوذ مک‌آلیستر روی پاس زیبا و چیپِ محمد صلاح. حرکت صلاح-آلیستر در نیمه اول احتمالاً تنها حرکت تمرین‌شده لیورپولی‌ها بود که در زمین به خوبی اجرا شد. برنامه این بود که مک آلیستر حمله‌کننده اصلی باشد و منچستر را غافلگیر کند. مک آلیستر به‌خوبی برنامه را اجرا کرد، یک پاس گل نرم برای خاکپو ارسال کرد و پنالتی گرفت. فقط همان 1 موقعیت نیمه اول باعث شد که او و لیورپول در حسرت پیروزی بمانند. بقیه عناصر هجومی لیورپول خوب بودند اما به اندازه مک آلیستر کافی نبودند!

اپیروزد شماره 5: دست ردِ اونانا به سینه‌ی کرنرها!

اونانا روی هیچ‌کدام از 2 گل مقصر نبود و حتی روی ضربه پنالتی، یک دست کوچک به توپ رساند! اما مهمتر از همه این بود که اونانا گل کرنر نخورد و این بار تلاش‌های مک آلیستر برای استفاده ازین حربه را ناکام گذاشت.

شاید در وسط راه برخوردی هم به هویلوند یا کوناته داشت، اما اونانا می‌توانست یک پاس گل هم بدهد. پاس بلند اونانا که ضربه شروع دروازه بود، به هر صورت جلو پای مدافع پرتغالی منچستر افتاد و اگر تکل بموقع ویرجیل فن‌دایک نبود، شاید 1 گل به نام دالوت و 1 پاس گل به نام اونانا ثبت می‌شد تا روز خوبشان را تکمیل کنند.

اپیزود شماره 6: کلاس آموزشی فن‌دایک برای ده‌لیخت!

فن‌دایک عالی بود. فُرم عالی فن‌دایک نباید پشت فُرم عالی صلاح پنهان شود. همان‌طور که گفتیم، دفاع لیورپول در بازی‌های اخیر عملکرد خوبی نداشته و اگر ستون این دفاع نبود، ساختمان تا الان به‌طور کامل فرو ریخته بود. همان چشم‌غره‌ای که فن‌دایک به آرنولد رفت تا نارضایتی‌اش از پاس بد او را ابراز کند، در دل خودش کلی حرف داشت. آن پاس باعث 3 به تک شدن منچستری‌ها با فن‌دایک در دقیقه 82 بازی (هنگام نتیجه 2-2) شد و فن‌دایک با آن نگاه، به زبان بی‌زبانی گفت: «هر 2 گلی که ما خوردیم، غیرقابل قبول و روی تنبلی و سُستی بود. اگر من نبودم، 3 امی هم از راه رسیده بود!»

در طرف مقابل، ده‌لیخت تلاش مضاعفی داشت تا آبرویی را که فن‌دایک برای هلندی‌ها خریده بود، بر باد دهد. اوج تلاش ده‌لیخت، 10 دقیقه از نیمه دوم بود که ابتدا از گاکپو تو سر توپی خورد که می‌شد از آن بهترین فیلم تاریخ فوتبال را ساخت، سپس به‌خاطر متوقف کردن یک ضدحمله کارت زرد گرفت و در نهایت با دستی کاملاً باز و کاملاً بی‌دلیل باز، پنالتی داد!

حالا هند پنالتی را با ارفاق به ده‌لیخت می‌بخشیم اما کسی می‌تواند به من بگوید چرا ده‌لیخت باید از هم‌تیمی‌اش در تیم ملی هلند که 13 بار کنار او باز کرده، به این شکل تو سر توپ بخورد! مگر او گاکپوی صرفاً راست‌پا را نمی‌شناسد؟ آیا تشخیص این نکته که گاکپو با سانتر کردن راه به جایی نخواهد بُرد، برای یک مدافع اسماً باتجربه اینقدر سخت بود؟!

اپیزود شماره 7: فرناندز کارت قرمزهایش را پاک کرد!

خط هافبک منچستر بعد از مدت‌ها شبی برای افتخار کردن داشت و در رأس آن‌ها، کاپیتان فرناندز. مانوئل اوگارته پس از اینکه در دقایق ابتدایی بازی شانس آورد و کارت زرد نگرفت، با دوندگی بی‌امان تمام آتش‌های رُخ‌داده در زمین را خاموش کرد! کوبی ماینو شب آرامی داشت اما تکیه‌گاه اطمینان‌بخشی برای حرکات فرناندز و اوگارته بود.

بهتر از همه آن‌ها، فرناندز بود که پاس گل داد، پاسِ ماقبلِ پاس گل داد (گل دوم) و در فرصت‌سوزی بزرگ مگوایر نیز با پاس فراری که برای زیرکزی ارسال کرد، سازنده‌ی موقعیت بود.

با این‌حال فرناندز بعد از بازی ناراحت بود که: «چرا عملکردی که امشب مقابل لیورپول داشتیم را قبلاً نداشتیم؟!» فرناندز با لحن «ما» صحبت کرد در حالی که خودش (من) یکی از مقصران بزرگ بازی‌های اخیر بود و با اخراج احمقانه مقابل وولوز و محرومیت مقابل نیوکاسل، حداقل 2 امتیاز را پراند. فعلاً فرناندز کارت قرمزها را پاک کرد و با مصاحبه بعد از بازی ظاهراً قول داده که دیگر کارت قرمز نگیرد، نه به‌خاطر حماقت و نه به‌خاطر عملکرد!



اپیزود شماره 8: صلاح سوگُلی گزارشگران

صلاح در شبی هم که زیاد خوب نبود، نامش وِرد زبان گزارشگران بود اما گاکپو که در 5 بازی اخیر خانگی لیورپول گل‌زنی کرده، گلش با صدایی آرام و نه چندان احساسی گزارش می‌شد، چه از جانب گزارشگران انگلیسی، چه عرب و ... . به نظر می‌رسد گاکپو شایسته‌ی محبت بیشتریست!

اپیزود شماره 9: مگوایر یا زیرکزی؟ مسأله اینست!

اول فکر کردم زیرکزی باید پاس می‌داد اما کمی که دقت کردم، دیدم پاس زیرکزی بیشتر یک نوع «توی خود ریختن» غم و دردهایی بود که مهاجم هلندی در1 هفته اخیر پس از فاجعه نیوکاسل و تعویض زودهنگام متحمل شده بود! زیرکزی 36 و نیم میلیون پوندی، شاید به خاطر ترس، شاید هم با زیرکی، این بار ترجیح داد وزنه‌ی مسئولیت را روی دوش مگوایر بگذارد، کاپیتان بدنام سابقی که اگر گل می‌زد به کانون تعریف و تمجیدهایِ گری نویل و جیمی کاراگر تبدیل می‌شد و حالا که نزده، همان همیشگی باقی ماند!

بهرحال شرکت در کلاس تمام‌کنندگی لیساندرو مارتینز را به زیرکزی و مگوایر توصیه می‌کنیم!

البته گزینه دیگری هم هست که زیاد از آن صحبت می‌شود، رها کردن توپ یا خالی کردن برای گارناچو که پشت سر مگوایر بود. حتی خود گارناچو هم افسوس خورد و اعتراض کرد که چرا مگوایر توپ را رها نکرد! این هم ایده بدی نیست، به‌خصوص اینکه مهاجم جوان آرژانتینی، درست پیش از این بازی، از شبکه X خارج شد تا هم‌چون برنان جانسون مهاجم تاتنهام، به قولی که به مربی خودش داده عمل کرده باشد و به جای لایک کردن پُست‌ها، تمرکزش را روی فوتبال بگذارد. نظر شما چیست؟!

اپیزود شماره 10: نونیز، ده‌لیخت، لنی یورو!

نونیز یک بار دیگر با اشتیاق به زمین آمد تا ثابت کند چرا اشلوت او به اعتماد نمی‌کند و نیمکت‌نشینِ سایر مهاجمان است!

اگر مهربانی مایکل اولیور داور بازی نبود، هنرهای نونیز در زمین بیش از این به نمایش گذاشته می‌شد! در صحنه برخورد نونیز-ده‌لیخت پر واضح بود که نونیز عامدانه خطا کرده و از قبل حواسش به حضور ده‌لیخت بود. چیزی کمتر از کارت قرمز برای این خطا مسخره است.

نونیز بیشتر برای به نمایش گذاشتن خودش به زمین آمده بود تا نمایش بازیش. صفر شوت، صفر خلق موقعیت و صفر پاس در بیش از نیم ساعت بازی، گواه این ادعاست. نونیز با خطا روی ده‌لیخت 5 امین کارت زرد خود را گرفت تا به 2 موفقیت بزرگ دست یابد: 1- تعداد کارت زردهایش در این فصل، از گل‌ها و پاس گل‌هایش پیشی بگیرد و 2- در بازی حساس با ناتینگهام (تنها تیمی که این فصل لیورپولِ اشلوت را شکست داده)، لطفی به اشلوت بکند و سرمربی هلندی را از حضورش محروم سازد!

و اما آخرین پاراگراف این مقاله طولانی که اختصاص دارد به: لنی یورو. تکلی که یورو روی پای نونیز در دقیقه 90 زد، آدم را یاد «رافائل واران» در دوران اوجش در رئال‌مادرید می‌اندازد. از یورو به عنوان «واران جدید» یاد می‌شود و فعلاً یک چشمه از هنر واران را رو کرد. اگر یورو توپ را نزده بود، نونیز به احتمال زیاد با تمام بی‌هنری‌اش خطرساز می‌شد. اما یورو با سرعت، سرعت عمل و دقت تکل‌زنیش، ثابت کرد که فعلاً جای گرم‌ونرمی در دل دفاع دارد!

🚨🚨این مطالب را هم بخوانید:

🔹حقوق کریستیانو رونالدو؛ درآمد هفتگی، ماهانه و سالانه فوق‌ستاره النصر چقدر است؟

🔹مصاحبه کنسیسائو پس از قهرمانی سوپرجام ایتالیا: لیائو می‌تواند بهترین بازیکن دنیا شود!

🔹پیش‌بازی آرسنال-نیوکاسل (نیمه‌نهایی جام اتحادیه): حفظ رکورد %100 یا هفتمین پیروزی متوالی؟!

🔹ویدیو | گل و پاس گل مهدی طارمی مقابل میلان (میلان 3-2 اینتر، میلان قهرمان سوپرجام ایتالیا)

🔹گران‌ترین نقل و انتقالات تاریخ فوتبال

میخای اطلاعات فوتبالی خودتو محک بزنی؟ بیا تو بازی کوییز
میخای تو مسابقه پیش‌بینی ما شرکت کنی؟ بیا تو مسابقه پیش‌بینی
اخبار کوتاه و جذاب در: کانال تلگرام فوتبال7