تحلیل و بررسی حساسترین بازی فصل بوندس لیگا در فوتبال7، خیز بلند یاران آلونسو به سمت قهرمانی یا لغزش در بدترین زمان ممکن؟
تا اینجای فصل توماس توخل بد کار نکرده است، اما هیچکس نمیتواند ادعا کند که بایرن توخل در حالحاضر در بهترین وضعیت خود قرار دارد. نتایج و رکوردهای توخل شاید فوقالعاده به نظر برسند اما واقعیت چیز دیگریست. علیرغم 10 امتیازی که بایرن تاکنون از دست داده، حتی با میانگین امتیازی فعلی نیز میتواند پایان قابلقبول 85 امتیازی را متصور باشد، اما مشکل اینجاست که سبک بازی تیم، کسالتآور است، سبکی که نه الهامبخش هواداران و بازیکنان است و نه با فلسفه بازی جذاب باشگاه سازگاری دارد. البته تیم توخل در این فصل به یک تناقض جالب دچار است و بر خلاف بوندسلیگا، آمارها به ما میگویند که در دور گروهی لیگ قهرمانان، بایرن بهترین تیم این فصل اروپا بوده است.
بر عکس بایرن توخل، لورکوزن آلونسو، همچون عقاب، آسمان بوندسلیگا را به تسخیر خود درآورده و آنچه این تیم را ترسناکتر میکند، رکورد تنها تیم بدون باخت در کل اروپا است. آلونسو در حالی به این مهم دست یافته که تیمش، سبک بازی بینظیری را دنبال میکند و به یک توازن کامل بین بازی زیبا از یک سو و جنگندگی و سختکوشی از سوی دیگر، دست یافته است.
پاسخ ما روشن است: ناهمخوانی تاکتیکی و تأثیر آن بر بازیکنان.
اقدام شایسته رودی فولر و سیمون رولفس (مدیران ورزشی باشگاه) در گردآوری ترکیب فعلی لورکوزن را نباید نادیده گرفت. ژابی آلونسو، همانند ژاوی سرمربی بارسلونا، در دوران بازی خود دارای یک سری از ویژگیهای بسیار متمایز بود که در دوران مربیگری نیز طبیعتاً دوست دارد آنها را از بازیکنان خود مطالبه کند. اما بر خلاف ژاوی، آلونسو، خود را با نیازهای سیستم تطبیق میدهد، نه اینکه ترجیحات خود را به سیستم تحمیل کند و البته همانطور که اشاره شد، آلونسو، یک تیم استعدادیابی و ورزشی خوب را نیز پشت سر خود دارد.
تنها بازیکن اصلی لورکوزن که سابقه طولانی در این تیم دارد و از سال 2015 در خدمت باشگاه بوده، یوناتان تاه است. بقیه تیم آنها که در همین چند سال اخیر جمع شده است، سازگاری تقریباً خوبی با ویژگیهای موردنظر آلونسو دارند. همچنین عملکرد خوب ستارههای لورکوزن درین فصل همچون یوناس هافمن، ویکتور بونیفیس، گرانیت ژاکا، فلورین ویرتس و الکس گریمالدو، نشان میدهد که انتقالات صورتگرفته در دوره آلونسو نیز انتقالات هوشمندانهای بوده است.
بر خلاف سالیان گذشته فوتبال آلمان، در بخش مدیریت ورزشی باشگاه بایرن، اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرود و آشفتگی درین بخش، باشگاه را با مشکلات عدیده در حوزه استعدادیابی و نقلوانتقالات مواجه کرده است. از طرفی زمانی که توخل به بایرن پیوست، مشخص بود که سبک او با بازیکنان موجود همخوانی ندارد و فعالیت بایرن در بازار نقلانتقالات، بهترین معیار نارضایتی توخل از موجودی زرادخانه بایرن بود. بر خلاف آلونسو، توخل بیشتر به دنبال بازیکنانی میگردد که در کار «بدون توپ» راحت باشند و بازیکنان مالکیتی معمولاً در برنامههای تاکتیکی توخل جایی ندارند، مگر اینکه مصدومیتها دست او را بسته باشند. مورد نصیر مزراوی و ماتیاس دهلیخت و همچنین تردیدهای اولیه توخل برای بازی دادن به الکساندر پاولوویچ علیرغم نمایشهای برتر این بازیکن، نشان از شکاف آشکاری دارد که توخل بین بازیکنان خود و سبک مورد نظرش میبیند. در واقع، آن انسجام تیمی لازم در بایرن توخل مشاهده نمیشود و آنچه باعث شده که بایرن تا همینجا نیز همپای لورکوزن پیش برود، بیشتر درخشش فردی ستارگانی چون کین، سانه، مین جائه و پاولوویچ است.
اگرچه توخل سعی میکند تیم را یکدست و همدل نشان دهد، اما در مقاطعی از فصل بهوضوح دیده شده که بازیکنان از پُست خود یا از وظایف تاکتیکی سپردهشده ناراضی هستند و در مواردی حتی سعی میکنند با سرپیچی از مسئولیتها و دستورالعملهای توخل، خودشان ابتکار بازی را بدست بگیرند.
لورکوزن و بایرن، تفاوت اساسی در نحوه بازیسازی دارند. جدا از آرایش متفاوت دو مربی که برای توخل، 1-5-4 به شکل 1-3-2-4 و برای آلونسو، 3-4-3 به شکل 1-2-4-3 است، عملکرد دو تیم در فازهای بازی نیز متفاوت است.
تمرکز بایرن روی دفاع از عقب و توپ ربایی به قصد ضدحملات است. بنابراین وقتی شرایط بازی حکم میکند که بایرن با صبوری بازیسازی کند، عادت نداشتن بازیکنان به این سبک، باعث شکلگیری یک آرایش Uشکل وحشتناک در دفاع میشود، یعنی افراط در بازیسازی عرضی با اتکا به دفاعهای کناری (انتقال توپ از چپ به راست و بالعکس) که نتیجه آن، کاهش تفکر نفوذ از عمق و خارج شدن هافبکها از جریان بازیست. آمار نیز به خوبی گواه این وضعیت است: از 10 بازیکن بایرن که این فصل بیشترین لمس توپ را داشتهاند، 9 نفر مُدافع هستند- تنها استثناء یوشوا کیمیچ است که مثل همیشه نقش مؤثری در پُست هافبک دفاعی محوری (پیووت) داشته است و در بیشتر دقایق فصل حضور داشته است. در نقطه مقابل، ده نفر نخست لورکوزن درین آمار، سه دفاع، یکی از وینگرها و فلورین ویرتس است و بقیه نفرات نیز هافبکهای میانی هستند.
بنابراین این یکی از تفاوتهای اساسی دو تیم در حالحاضر است. بایرن بیشتر متمرکز بر کار دفاعی است و توپ تنها زمانی جلو میرود که بازیکنان مورداشاره در بالا، تصمیم بگیرند با قدرت فردی خود اقدام به حمل توپ کنند. اما رویکرد لورکوزن بیشتر متمرکز بر خط میانی است و بیش از 110 لمس توپ در هر بازی توسط ازکوییل پالاسیوس و گرانیت ژاکا، بهخوبی نشاندهنده افکار آلونسو است. در بین بازیکنان پنج لیگ معتبر اروپایی که بیش از 90 دقیقه بازی کردهاند، فقط رودری منچسترسیتی، میانگین بهتری از ژاکا دارد.
لورکوزن، به لطف هافبکهای خوبی که دارد، بیشتر متمایل به هدایت بازی از نواحی مرکزی زمین است، هافبکهای ماهری که بهخوبی به نقشها و پُستهای خود آشنا هستند و با تشخیص مناسب گزینههای محتمل برای حمله، به پیشروی تیم کمک میکنند. یک بازیکن لورکوزن، پس از دریافت توپ، معمولاً حداقل 2 گزینه را برای حرکت رو به جلو پیش روی خود میبیند که نشاندهنده درک واضح بازیکنان و تعامل موقعیتی آنها با همدیگر است. برای مثال بیایید مورد گریمالدو را بررسی کنیم. در فاز اول بازیسازی، گریمالدو بهعنوان یک دفاع چپ کاملاً عقب مینشیند، اما پس از اینکه تیم مالکیت را به دست میگیرد و توپ کمی به جلو میرود، فوراً به یک بال چپ در نزدیکی خط میانی زمین تبدیل میگردد و در فاز نهایی بازی نیز بهصورت قطری جابجا میشود، یعنی در صورت نیاز به سمت داخل (مرکز) میآید و دوباره به بیرون (کناره) بر میگردد (حرکت inversion).
همین تعامل موقعیتی بظاهر ساده، در فاز نخست بازی نیازمند همکاری دقیق خط دفاعی است. مدافعان باید طوری جاگیری خود را تنظیم کنند که گریمالدو در نقش دفاع چپ حاضر شود و در همین حین هافبکها و مهاجمان نیز باید در موقعیتهای متناسب قرار بگیرند. در فاز نهایی نیز (یک سوم هجومی) نیازمند موقعیتشناسی مهاجمان است تا با حرکتهای عرضی، دفاعهای حریف را به کنارهها بکشند و فضا را برای حرکت گریمالدو به داخل باز کنند. این تنها یکی از طرحهای خلاقانهایست که آلونسو بهخوبی اجرا میکند و در بایرن فعلی، پیادهسازی چنین نقشه باکیفیتی کاملاً دور از دسترس به نظر میرسد. همچون بسیاری از تیمهای برتر یک دهه گذشته در فوتبال آلمان، لورکوزن نیز متمایل به پرس شدید از جلو است، درست بر خلاف ظاهر جدید بایرن با توخل که متمرکز بر پرس بین دفاع و خط میانی است.
این تیم بایرن استعداد بالایی دارد و حتی میتوان گفت که مستعدترین تیم در بین پنج لیگ معتبر است. اما شخصی هدایت آن را بر عهده گرفته که متمایل به تفکرات دفاعیتر و ضدحمله است و به دنبال پیادهسازی این افکار روی بازیکنانیست که عمدتاً در سیستمهای مالکیتی سیال، فوتبال خود را آغاز کرده و پرورش یافتهاند. توخل، بیشتر بازی از کنارهها را میپسندد و برای پیشبرد توپ، به جای اینکه قادر به بازی عمودی مبتنی بر پرس تیمی باشد، بیشتر متکی به دفاعهای کناری خود است. این روش، روش ذاتاً «ایمنتری» برای بازی است که از بهبود آمار دفاعی و دریافت گلهای کمتر نسبت به بایرن ناگلزمن مشخص است، اما باعث میشود که بایرن وسط زمین را در اختیار حریف قرار دهد، یعنی دقیقاً همان کاری که تا همین یک سال قبل و پیش از نشستن توخل روی نیمکت، در تخصص خود بایرن بود.
سیستم توخل بیش از هر چیز مبتنی بر سرعت عمل و انتقال سریع توپ از دفاع به حمله است و نه مبتنی بر یک سیستم مالکیتی که با صبوری و بهصورت هدفمند سعی میکند خطوط تیم مقابل را بشکند. وقتی بایرن با تیمهایی روبرو میشود که از این تیم دفاعیترند، ضعف این سیستم کاملاً نمایان میشود و بازیکنان پس از خروج از نیمه خود، سردرگم شده و برنامه مشخصی برای پیشبُرد توپ ندارند. این فقدان برنامه باعث میشود که گلهای نخست بایرن در بازیها، بیشتر حاصل ضربات آزاد باشد و پس از اینکه تیم حریف مجبور به حمله میشود و در نتیجه بازتر بازی میکند، گلهای بعدی از روی ضدحملات از راه میرسند. بنابراین بایرن وضعیت عجیبی را تجربه میکند: سیستمی که باواریاییها به آن تکیه میکنند، در برابر تیمهایی که عقب مینشینند، بیشتر متکی به خلاقیتهای فردیست، اما در مقابل تیمهایی که سعی میکنند ابتکار بازی را در دست بگیرند، این سیستم بیشتر جواب میدهد و عملکرد تیمی آشکارتر میشود.
شکی نیست که بهلحاظ عملکرد تیمی و تاکتیکی، بایرلورکوزن در حالحاضر یک سر و گردن بالاتر از بایرنمونیخ است، اما در فوتبال، هیچگاه برتری متضمن نتیجه نبوده که اگر چنین بود، دیگر فوتبال به جذابترین ورزش دنیا تبدیل نمیشد.
لورکوزن دقیقاً از همان جنس تیمهاییست که توخل علاقمند به بازی در مقابلشان است. بایرن عقب مینشیند، در محوطه جریمه خودی تجمع میکند و بهدنبال تنبیه حریف در ضد حملات است. بالا بازی کردن بازیکنان لورکوزن برای حفظ توپ، فضای لازم را در اختیار توخل قرار میدهد تا این افکار را پیاده کند، اما سرعت عمل در اجرا نیز شرط است.
از طرفی اگر بایرن تنها با این رویکرد وارد بازی شود، احتمالاً به مشکل میخورد، چون لورکوزن نشان داده که تیم انعطافپذیریست و در صورت مواجهه با مشکلات ساختاری در بازی، توانایی خروج از آن را دارد- بارزترین نمونه این انعطاف، پُست متغیر جرمی فریمپونگ است که تقریباً همه جای زمین بازی کرده است، از یک دفاع راست کامل تا یک وینگر تماماً هجومی. بهعلاوه یکی از ویژگیهای جالب تیم آلونسو اینست که در حین حفظ مالکیت، انسجام سیال خود را حفظ میکند، یعنی در هنگام چرخش در جاگیریها، دفاعهای مرکزی و هافبکهای عقبتر، با هشیاری سر پُست خود باقی میمانند تا هسته مستحکم دفاعی حفظ شود. بنابراین، حریف کار سختی برای انتقال سریع دفاع به حمله و ضدحمله زدن دارد.
مسأله دیگری که کار بایرن را دشوار میسازد، تبحر بازیکنان لورکوزن در جاگیریهای متناسب و شناور در حین بازی است، تخصصی که زیر نظر آلونسو به بلوغ رسیده و میتواند برای دفاع بایرن دردسرساز شود، چون در بازیهای گذشته بایرن از دو ضعف دفاعی رنج برده است: ضعف در یارگیری مستقیم در خط دفاعی و ضعف در موقعیتهای تکبهتک در کنارهها. البته با انتقال زمستانی ساشا بوئه فرانسوی از گالاتاسرای در پُست دفاع راست و همچنین تغییر پُست رافائل گوئررو از هافبک به دفاع چپ، ضعف دوم تا حدودی برطرف شده است، اما در برابر تیمی مثل لورکوزن که بسیار بالا بازی میکند و در اجرای بازی از کنارهها نیز استاد است، همچنان احتمال آسیبپذیری وجود دارد. تمایل لورکوزن به تغییرات موقعیتی در بین خطوط و استفاده از نیمفضاها (half-space)، دیگر عامل دردسرساز برای بایرن خواهد بود، چون بایرن بارها نشان داده که در دفاع بین خطوط مشکل دارد و اغلب فضای زیادی بین دو هافبک محوری (پیووت) و خط دفاعی باقی میگذارد، یا در برخی موارد، حتی چنان شُل و وارفته عمل میکنند که در نبود یارگیری منطقهای کافی، بازیکنان حریف به راحتی جولان میدهند.
در سمت لورکوزن، دو بازیکنی که انتظار میرود بایرن را آزار دهند، فلورین ویرتس و یوناس هافمن هستند که در یافتن فضاهای خالی در جلو زمین و پیادهسازی اصول بازی موقعیتی موردنظر آلونسو، نبوغ خاصی دارند و آلونسو میتواند با اتکا به آنها، روی ضعف بایرن در دفاع عرضی و از هم گسیختگی آنها در هنگام دفاع بین خطوط، سرمایهگذاری کند.
در سمت بایرن نیز ترکیب اصلی برای بازی فردا شب، قطعی نیست، اما الکساندر پاولوویچ، هافبک دفاعی تیم، احتمالاً گزینه کلیدی بایرن خواهد بود، چون در بین بازیکنان دفاعی و میانی بایرن، هیچکس به اندازه او توانایی خروج از پرس را ندارد و بهعلاوه، توانایی او برای ارسال فوری پاس به هر بازیکن بایرن در هر منطقه از زمین، او را به یک خطر جدی برای پرسینگ لورکوزن از بالا تبدیل میسازد. با توجه به اتکای بیش از حد بایرن به حمله از جناحین و مهارت لورکوزن در دفاع ازین مناطق، اگر پاولوویچ در شب خوب خود نباشد، دست توخل بیش از پیش بسته میشود و خبری از معدود نفوذهای مرکزی که میتوانند راهحل جدید بایرن در حمله باشند، نخواهد بود.
اگر بخواهیم احساسی صحبت کنیم، با توجه به سابقه توخل در پیروزی بر تیمهای مالکیتی، باید آنها را پیروز این نبرد حساس بدانیم، اما واقعیت اینست که سیستم آلونسو، انعطافپذیری خود و توانایی غلبه بر مشکلات بازیها را به خوبی نشان داده و شایستهتر ازین حرفهاست.
بهرحال این مسابقه، پیامدهای زیادی برای کورس قهرمانی دارد و احتمالاً یکی از هیجانانگیزترین مسابقات دنیای فوتبال خواهد بود که در سالهای اخیر دیدهایم. نظر شما چیست؟ فکر میکنید در بازی لورکوزن-بایرن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فکر میکنید بایرن بر فشار بیامان لورکوزن برای کسب قهرمانی، غلبه خواهد کرد یا لباس قهرمانی بوندسلیگا را ازین پس بر تن یک تیم جدید خواهید دید؟
🚨🚨این مطالب را هم بخوانید:
🔹پیش بازی آ اس رم-اینتر میلان: نخستین آزمون جدی گلادیاتور در آوردگاه المپیکو
🔹قطار جام ملّتهای آسیا ۲۰۲۳ به ایستگاه آخر رسید؛ رویارویی قطر و اردن
🔹آنالیز | بررسی سیر تحول سیستم 2-5-3؛ از بازآفرینی کونته تا سه گانه پپ
🔹به بهانه جدال ایران و قطر در نیمه نهایی؛ نگاهی به آمار و خاطرات تقابل این دو تیم
🔹تحلیل و بررسی دیدار رئال مادرید 1-1 اتلتیکو مادرید؛ لالیگا همچنان جذاب است!