منچسترسیتی دوباره فیلم را به عقب برگرداند، دقیقاً به همان جایی که باید باشد. سیتی در ماههای گذشته، چندان هم بد عمل نکرده بود، اما برای کسانی که عادت کردهاند سیتی گواردیولا را همیشه زهردار ببینند، حتی اندکی کاسته شدن از زهر این تیم، بهمعنای بحران به نظر میرسد. سیتیزنها به تنظیمات کارخانه برگشتهاند و مثل فصول پیش نوار پیروزی در بازیهای مهم ژانویه تا آوریل را آغاز کردهاند، پیروزیهایی که نقش بسزایی در تعیین قهرمان لیگ برتر دارند. نوار 14 پیروزی از بازی با شفیلد آغاز شده و پس از پیروزی بر اورتون و نیوکاسل، آنها اکنون 10 بازی دیگر (شامل چلسی و منچسترسیتی)، برای حفظ این نوار فرصت دارند و در چهاردهمین بازی نیز برای تثبیت آن، باید در بزرگترین آزمون، در بازی برگشت برابر لیورپول کلوپ قرار بگیرند.
البته برای بازگشت سیتی به روند سابق، دلیل روشنی وجود داشت: بازگشت کوین دیبروینه. در بازی هفته پیش جام حذفی برابر هادرسفیلد که با پیروزی 0-5 منچسترسیتی به پایان رسید، به علت کماهمیت بودن بازی، پاس دیبروینه به دوکو بیشتر تحتالشعاع مدل موی جدید دیبروینه و شباهت آن بامدل موی گریلیش، قرار گرفت! اما طبق معمول، فقط یک بازی کافی بود تا دیبروینه ارزشهای خود را نشان دهد.
توپ طوری به سمت دروازه میرفت که بینندگان تلویزیونی خیال کردند در حال تماشای یکی از پاس گلهای خاص دیبروینه یا در حال تماشای یک صحنه آهسته هستند. پس از رد شدن توپ از بین پاهای مدافع نیوکاسل و پس از اینکه کشش دستان مارتین دوبرافکا هم برای توقف توپ کفایت نکرد، تازه همه متوجه شدند که در حال دیدن صحنه اصلی و تماشای یک اثر هنری دیگر از جانب KDB هستند. در بازی زیبای دو تیم و روز گلهای زیبا، دیبروینه یک بار دیگر ثابت کرد همیشه لازم نیست با تمام قدرت شوت بزنی، گاهی فقط کافیست با دقت شوت بزنی: خونسرد، نرم و غلتان!
دیبروینه به گل بسنده نکرد و یکی از احتمالاً بهترین پاس گلهای دوران بازی خود را برای اسکار باب ارسال کرد تا به هواداران خوشبین آرسنال و لیورپول بفهماند ما جایی نرفتهایم، همینجا هستیم: در قلب کورس قهرمانی!
البته پاس گل آنقدر زیبا بود که خونسردی محض اسکار باب و دریبل یک پا دو پای او در یک فضای محدود را به حاشیه برد. اما اگر نگاهی به سن باب بیندازیم، خیلی ساده متوجه میشویم که حتی درک عظمت چنین بازیایی، برای یک بازیکن جوان سخت است، چه برسد به اینکه بخواهد عظمت خود را در یک موقعیت دشوار و در چنین دقیقه حساسی از بازی، نشان دهد.
مصدومیت ادرسون در نیمه اول که ناشی از تأخیر در تصمیم VAR بود، یک مصدومیت بیهوده به نظر میرسید. اما ادرسون چارهای نداشت که تا زمان اعلام قطعی آفساید، به جنگ بر سر توپ ادامه دهد و مانع یک گل زودهنگام برای کلاغها شود. این هم یکی دیگر از اشکالات VAR در کنار مزایای آن است. پس از خروج ادرسون از زمین، بر خلاف تصور، سیتی طوری کنترل بازی را بدست گرفت که تنها 2 پرسش مطرح بود:
1) گل اول چه زمان از راه میرسد؟
2) اختلاف به چند گل خواهد رسید؟
گل اول سیتی حاصل جایگیریهای دفاعهای کناری این تیم در نیمه اول بود که در همه جای زمین حضور داشتند و فقط به مهاجم نوک تبدیل نشدند ! سانتر واکر، به حدی سریع و تیز بود که همه تصور میکردند از همه بازیکنان رد شود، اما برناردو سیلوا، با چیزی شبیه به یک «« نیمهوالی »»، با ظرافت آن را به زاویه مخالف دروازهبان فرستاد. تنها اشتباه سیتی در نیمه اول، دادن فضای زیاد به نیوکاسل در ضدحملات بود که شاگردان ادی هاو بهخوبی از آن بهره بردند. در نیمه دوم سیتی تا حد زیادی این روند را اصلاح کرد و اضافه شدن دفاعهای کنار به حملات، محتاطانهتر و عاقلانهتر شد.
گوردون در هر سه گل بازی در نیمه اول نقش داشت. گل اول یک دقیقه پس از خطای تقریباً آشکار روبن دیاز روی گوردون به ثمر رسید. هر چند آن صحنه در نهایت تبدیل به گل سیتی شد، اما تحرک گوردون و خطای دیاز نشان میداد که سیتی در صورت فضا دادن، شب سختی برابر ضدحملات نیوکاسل خواهد داشت. در گل تساویبخش نیوکاسل، گوردون با حرکت بدون توپ در جناح چپ، واکر را به سمت خود کشاند تا ایساک از محدود فضای به دستآمده، نهایت استفاده را ببرد. در گل دوم نیز گوردون خود را در موقعیت مناسب برای دریافت پاس دن برن قرار داد تا با تنظیم ضربآهنگ دویدن خود و درنهایت با یک ضربه کاددار، اُرتگای تقریباً بیتقصیر را مغلوب کند.
هر چند پاس دیبروینه نقطه عطف بازی بود، اما جایزه بهترین پاس نیمه اول را بیتردید باید به گیمارش از نیوکاسل اِعطا کرد. برونو گیمارش که همچون رودری جزو بهترین هافبکهای لیگ برتر است، بهخاطر روبرو نشدن با خطر محرومیت، همیشه مجبور است کمی دست به عصا بازی کند. پس از قطع یکی از حملات سیتی، گیمارش پس از دریافت توپ از جناح راست، با دیدی باز بلافاصله حضور ایساک در فضای مناسب را تشخیص داد و با یک پاس دقیق بلند و تماشایی، ایساک را در یک موقعیت عالی قرار داد. ایساک بهخوبی قدر پاس ارسالی را دانست و با یک دریبل کوتاه زیبا و یک ضربه دقیق، آن را تبدیل به گل کرد.
شکست برابر بهترین تیم دنیا، شکستی نیست که بخواهد منجر به اخراج ادی هاو شود، اما مسأله اینجاست که این ششمین شکست آنها از هفت بازی آخر در لیگ برتر بود، یعنی بیش از کل شکستهای فصل گذشته. یکی از سختترین و البته مهمترین کارهای دنیا، بسته نگهداشتن دروازه و گل نخوردن در لیگ برتر است، بهویژه برای تیمی مانند نیوکاسل که سودای تبدیل شدن به یک قدرت لیگ برتری را دارد. فصل گذشته نیوکاسل در کل رقابتها 33 گل دریافت کرد که نشان میداد تا حدودی به این هدف نزدیک شدهاند، اما تا اینجای فصل، آنها فقط یک گل با رکورد گلهای خورده فصل پیش فاصله دارند. و احتمالاً همین 32 گل خورده باعث شده که در رده دهم جدول جا خشک کنند. البته اگر به عملکرد نیمه اول کلاغها برابر سیتی نگاه کنیم، هنوز جای امیدواری وجود دارد. با وجود مهاجمی چون ایساک و جوانی همچون گوردون، هنوز هم شانس برای کسب سهمیه اروپایی وجود دارد. ضمن اینکه نیوکاسل در گردونه رقابتهای حذفی حضور دارد و میتواند با کسب یک جام، فصل نه چندان خوب خود را نجات دهد. اما فرصت آنها برای واکنش، بسیار کم است، چون 2 هفته بعد باید برابر ویلا قرار بگیرند و باید نشان دهند که پس از برد 8-0 در خانه شفیلدیونایتد، میتوانند دومین برد خارج از خانه خود در این فصل لیگ برتر را کسب کنند.