خط میانی جعبهای شامل چهار بازیکن است- دو هافبک محوری (پیووت pivot) عمیقتر و دو شمارهی 10- و جاگیری آنها بهگونهایست که مثل یک جعبه به نظر میرسند.
اهداف اصلی در زمان مالکیت توپ، حفظ مالکیت، بردن بازی به فاز هجومی و ایجاد شانسهای گلزنی برای مهاجمین است.
دو هافبک محوری، از دفاعهای مرکزی پشتیبانی میکنند. در برخی موارد، گاهی یک دفاع کناری شناور (inverted full-back) ، در هنگام مالکیت تیمش، به خط میانی منتقل میشود تا نقش یکی از هافبکهای محوری را ایفا کند.
اما حالت معمولتر اینست که دو هافبک محوری تخصصی در این پُست بازیکن کنند (نه دفاعهای کناری). هافبکهای محوری در مواقع نیاز، به سمت عقب متمایل میشوند، به ویژه زمانی که دفاعهای کناری قصد شرکت در حمله را دارند (شکل زیر).
هافبک محوری، توپ را از خط عقب دریافت میکند و برای جلو بردن تیم، بهخوبی با دو بازیکن شمارهی 10 جلوتر از خود ترکیب میشود، یا اینکه توپ را به بازیکنان دوندهی کناری میسپارد. آنها باید دارای آگاهی محیطی بالا، زمانبندی بموقع و هشیار نسبت به پرسینگ حریف باشند، چون غالباً تحت شرایط فشار توپ را دریافت میکنند.
دو بازیکن شمارهی 10 نیز گرچه فشار از عقب را احساس میکنند، اما این فشار کمی بالاتر از میدان و در بین خطوط است. هدف آنها، شکستن آخرین خط دفاعی حریف از طریق پاسهای عمقی، سانترهای کوتاه یا دریبلزنی و بازی ترکیبی با مهاجمان نوک یا کناری است. انتظار میرود شماره 10ها بهدنبال دریافت توپ در پشت دفاع، حرکت سریع به داخل محوطه جریمه برای زدن ضربات سر و شوتزنی باشند، یعنی به نحوی مناسب در گلهای تیمشان ایفای نقش کنند.
در حالت بدون توپ، هافبکهای محوری، فضاهای مرکزی جلو دفاع را مسدود، پوشش و رصد میکنند و پاسهایی که برای نفوذ به عمق دفاع داده میشود را قطع میکنند. وظیفهی دیگر آنها جنگیدن در فازهای اول و دوم بازی مستقیم و پشتیبانی از ضدپرس در نواحی مرکزی است. هافبکهای محوری، باید بازیکنان حریف در فاز هجومی را رهگیری کنند؛ بیشتر در مرکز زمین و گاهی نیز در فضاهای کناری برای کمک به دفاعهای کناری یا وینگرها برای تشکیل کانالهای دفاعی در هنگام حملهی حریفان.
شماره 10ها، در پرسینگ از بالا شرکت میکنند و میتوانند در هر دو طرف مهاجم نوک بازی کنند. آنها، بسته به تاکتیک تیمشان در حالت بدون توپ، باید با دوندگی بموقع به سمت دفاعهای وسط مقابلشان و تحرک در فضاهای کناری، حریف را وادار به بردن توپ به وسط یا کنارهها و لو دادن توپ کنند. اما اگر آرایش تیمی محتاطانهتر و مبتنی بر پرسینگ کمتر باشد، شماره 10ها خط میانی را رصد میکنند و بهدنبال قطع دسترسی مستقیم به هافبکهای مرکزی هستند.
باشگاههایی که مالکشان شبکهی ردبول (Red Bull) است، در هنگام هجوم غالباً فشرده بازی میکنند که بهصورت 2-2-2-4 است (شکل زیر). درین حالت، دو هافبک کناریتر معمولاً در مقابل دو هافبک مرکزی و متمایل به مرکز زمین، حرکت میکنند، یا با تغییر خط هافبک لوزیشکل و سازماندهی دوبارهی دو هافبک محوری و دو شمارهی 10، یک جعبه تشکیل میشود.
باشگاههایی مثل ردبول سالزبورگ، در هنگام ضدحمله از عمق، یا در هنگام ضدپرس و گذار از دفاع به حمله پس از توپگیری در نیمهی حریف، خطرناکتر از همیشه هستند. در خط میانی جعبهای در آرایش 2-2-2-4، دو بال کناری، برای فشرده کردن آرایش و دریافت توپ بین خطوط بهعنوان شمارهی 10، به مرکز متمایل میشوند. اما در ترکیب اولیه، غالباً اجازهی حرکت راحت به جلو یا عبور از حریفان با دریبلزنی را دارند و مهاجمان نوک نیز همگام با دفاعهای وسط حریف حرکت میکنند تا با دویدن بموقع به پشت دفاع و جدا کردن خود از آنها، از پاسهای شماره 10ها استفاده کنند.
توماس توخل، در دوران خود در چلسی، از یک خط میانی جعبهای در قالب 3-4-3 استفاده میکرد و از بین متئو کواچیچ، جورجینیو یا انگولو کانته، دو نفر را بهعنوان هافبکهای محوری عمقیتر انتخاب میکرد. هر سه بازیکن، توانایی پا به توپ شدن، تغذیهی وینگرهایی که به موازات آنها حرکت میکنند و توانایی پوشش دادن و حفاظت از نواحی مرکزی زمین را دارند (شکل زیر).
شمارهی 10هایی که توخل از بین آنها انتخاب میکرد- میسون مانت، کریستین پولیشیچ، حکیم زیاش و گاهی نیز تیمو ورنر و کای هاورتز- همگی دارای شناوری کافی برای جابجایی با مهاجمان نوک، حرکت پشت دفاع، نفوذ به محوطه برای استفاده از ضربات سر و ایجاد شانسهای گلزنی بودند.
یورگن کلوپ و پپ گواردیولا نیز برای استفاده از یک خط میانی جعبهای، یکی از بازیکنان عقب را بهعنوان هافبک محوری دوم قرار دادند. گواردیولا، دفاعهای کناری خود را طوری تربیت میکند که در هنگام مالکیت، به داخل حرکت کنند- در بایرنمونیخ، فیلیپ لام و در منچسترسیتی، ژوائو کانسلو و الکساندر زینچنکو، این نقش را ایفا میکردند. کلوپ، ترنت الکساندر آرنولد را از پست دفاع راست (شکل زیر)، به سمت داخل (مرکز زمین) برده تا در پُست هافبک قرار بگیرد و بتواند پاسهای بهتری برای بازیکنانی که به جلو میدوند، ارسال کند.
در نیمفصل دوم 23/2022 که سیتی فاتح سهگانه شد، گواردیولا بیش از پیش به این ایده متوسل شد. او جان استونز را از خط عقب به هافبک منتقل کرد تا در کنار رودری بازی کند (شکل زیر). با این ابتکار، شماره هشتها، یعنی دیبروین و گوندوغان، یک خط بالاتر رفتند تا بتوانند از ضلع بالایی این هافبک تغییریافته و جعبهای شده، کار حمله را انجام دهند.
خط میانی جعبهای بهلحاظ عددی، بر واحدهای میانی دو یا سهنفری حریفان، برتری دارد و به تیمها اجازه میدهد که کنترل این ناحیه از زمین- که معمولاً به کنترل توپ نیز ختم میشود- را بر عهده بگیرند. قدرت بازی ترکیبی در وسط زمین را افزایش میدهد و همزمان، پشتیبانی کافی در کانالهای کناری برای عرض دادن به بازی را نیز فراهم میسازد.
بهلحاظ دفاعی نیز باعث برتری عددی برای ضدپرس در مرکز خط هافبک میشود که بهنوبهی خود شانس بازپس گیری سریعتر توپ را افزایش میدهد. هافبک جعبهای همچنین یک دفاع قوی در مقابل بازی مستقیم فراهم میسازد، چون برتری عددی باعث جنگندگی بیشتر در فازهای اول و دوم میشود. مدافعان وسط نیز از طریق هافبک جعبهای بهخوبی حفاظت میشوند.
در خط میانی جعبهای، در هنگام مالکیت توپ، هافبکهای محوری و شماره 10ها غالباً در یک خط عمودی یکسان هستند (هر هافبک محوری با هر شمارهی 10، در یک خط عمودی قرار دارند و روی همان خط جابجا میشوند). بنابراین حریفان میتوانند فضاهای پاسکاری به شمارهی 10ها را ببندند. همچنین بهخاطر تجمع نفرات برای تشکیل هافبک جعبهای، شاید تیم نتواند به بازی عرض بدهد.
حریف نیز میتواند بهلحاظ دفاعی، با افزایش نفرات، مرکز زمین را پوشش دهد و با دفاع در یک فضای فشردهی نسبتاً کوچک، پیشروی هجومی و شانسهای گلزنی را محدود سازد.
تغییر نقش بازیکنان در هر دو حالت بدون مالیکت توپ و مالکیت توپ، زیاد است- مثلاً متمایل شدن دفاعهای کناری به مرکز. این کار، تمرکز و تخصص بالایی را میطلبد و یافتن بازیکنانی که قادر به انجام آن باشند- حتی در تیمهای بزرگ و در بالاترین سطح- سخت است.
منبع: coachesvoice
این مطلب را هم بخوانید: آنالیز | همه چیز دربارهی پست شماره 6 در فوتبال. آیا این پست حیاتیترین نقش را در ترکیب تیم ایفا میکند؟