رؤیای ژوائو فلکیس در بارسلونا، رنگ حقیقت به خود میگیرد! بازیساز پرتغالی بارسلونا با آغاز بینقص در این تیم، در حال احیای دوران حرفهای خود است.
بازیکن قرضی اتلتیکومادرید، پس از کشوقوسهای فراوان در تابستان، بالاخره راهی کاتالونیا شد و فصل جدید زندگی او با بلوگرانا، آغازی فراتر از انتظار داشت.
آمار به خودی خود گویا هستند. رابرت لواندوفسکی، درین فصل در چهار بازی نخست خود در بارسلونا، نمایش ناامیدکنندهای داشت و تقریباً در زمین محو بود. اگر استانداردهای خود او را در نظر بگیریم، او دچار قحطی فرصتهای گلزنی و جاگیریهای غلط بود. وقتی توپ به لواندوفسکی نرسد، طبیعتاً نمیتوان انتظار لواندوفسکی همیشگی را از او داشت !
اما از یکشنبهی هفتهی پیش همه چیز تغییر کرد. لواندوفسکی که در سه گل از پنج گل بارسا مقابل رئالبتیس نقش داشت، در یک سوم هجومی شریک جدیدی پیدا کرده بود که با خلاقیت و انرژی پایانناپذیر خود، تمامی نیازهای او را برطرف میکرد. این بازیکن که زمانی دومین نوجوان گرانقیمت دنیای فوتبال بود و بعداً از چلسی طرد شد، کسی نبود جز ژوائو فلیکس. او از مدتی پیش خواستار انتقال به بلوگرانا شده بود و در ماه جولای اعتراف کرد که بارسا مقصد «رؤیایی»» او برای تحقق آرزوهایش است و خواهان ترک اتلتیکومادرید است.
با اینحال، تردیدهایی نسبت به کارکرد او در بارسا وجود داشت. بارسلونا، فصل پیش بهلحاظ دفاعی تیم بسیار منسجمی بودند و بهنظر نمیرسید که جایی برای یک استعداد هجومی جدید وجود داشته باشد، آن هم بازیکنی که بهلحاظ سابقه، علاقهی چندانی به مفاهیم ««دفاع کردن»» و ««کار بدون توپ»» ندارد. با اینحال، از روز یکشنبه، در بازیایی که بلوگرانا بتیس را در هم کوبید، نمایش فلیکس نیز آغاز شد. او بر علاوه بر گلزنی، به رهبر ارکستر خط حملهی احیاشدهی بارسا تبدیل شده بود.
اما در روز سهشنبه نیز با دو بار ثبت نام خود روی تابلو گلزنان و پاس گل دوباره به لواندوفسکی، نمایش خیرهکنندهی خود را مقابل آنتورپ تکرار کرد تا شاید نویدی بر پایان دوران تیرهی بارسلونا در لیگ قهرمانان باشد.
شاید این اول داستان او باشد و حریفان راهکار لازم برای مهار او را پیدا نکرده باشند، اما این انتقال ««رؤیایی»» میتواند برای هر دو طرف جادویی باشد.
انتقال فلیکس از بنفیکا به اتلتیکومادرید در سال 2019 به مبلغ 126 میلیون یورو (143 میلیون دلار)، انتقالی ناموفق از آب در آمد. او تناسب چندانی با سبک اتلتیکو نداشت و از آن نوع هافبکهای هجومی نه چندان قدرتمند اما ظریفی بود که دیگو سیمئونه بیشتر دوست داشت در مقابل آنها قرار بگیرد تا اینکه بازیکن تیم خودش باشد. اما اتلتیکوییها میخواستند هر طور شده، 120 میلیون یورو را در جایی خرج کنند (مبلغ مضحکی که بارسلونا برای انتقال بسیار ناموفق گریزمان، بابت بند آزادسازی او به اتلتیکو پرداخت کرده بود).
بنابراین، خرید فلیکس، بیشتر از روی سردرگمی بود، چون تیم از نبود استعداد هجومی رنج میبرد و تصمیم گرفتند هجومیترین و گرانقیمتترین گزینهی موجود در بازار را خریداری کنند. باشگاههای زیادی به دنبال فلیکس بودند، اما اعتراف خود هافبک به اینکه که متروپولیتانو، «« شرایط بهتری برای پیشرفت»» او فراهم خواهد ساخت، مسیر این انتقال را هموار کرد. اما این خرید از همان ابتدا هم بحثبرانگیز بود.
و بعداً هم تردیدها به حقیقت پیوست. فلیکس در چهار سال حضور در اتلتیکو، 34 گل بهعلاوهی 16 پاس گل داشت- که آمار چندان بدی هم نیست- اما هرگز نتوانست به یک بازیکن اصلی و مهم برای سیمئونه تبدیل شود. او در بازیهای بزرگ غالباً نیمکتنشین میشد و آشکارا به مخالفت با مربی خود برخاست. سیمئونه نیز در مقابل رسانهها، تعهد بازیکن را زیر سؤال میبرد. فلیکس هرگز نتوانست با تلاش خود، انتقادات را خنثی کند و با ادامهی حضور استعدادهای ضعیفتر از او در ترکیب، روزگار بد او ادامه یافت. بنابراین مخالفان او دست برتر را داشتند.
در نخستین بازی فلیکس برای چلسی، فقط 57 دقیقه کافی بود تا مشخص شود که او در چلسی هم موفق نخواهد بود. انگار که یک نفر او را نفرین کرده باشد، چون تکلی که باعث اخراج او مقابل فولام شد، بیشتر از روی بدشانسی بود. در آن صحنه او بهمنظور نمایش تلاش خود برای تیم، پاهایش را در کمال ناامیدی به سمت حریف پرتاب کرد و وقتی دیوید کوته، داور بازی کارت قرمز را به او نشان داد، بدون هیچگونه اعتراضی از زمین خارج شد.
از آن روز به بعد نیز هیچگونه پیشرفتی در بازی او مشاهده نشد. او چهار گل به ثمر رساند و نمایشهای گاهاً امیدوارکنندهای داشت- اما هیچکدام از اینها برای خروج چلسی از بحران کافی نبود. برای چند هفته، این تصور ایجاد شد که او میتواند اوضاع آشفتهی خط حملهی آبیها را سامان دهد، چون به نظر میرسید که درک خوبی بین او و انزو فرناندز برقرار شده است. و اگر هیچ مزیتی نداشت، حداقل تسلط او در حفظ توپ، هواداران چلسی را که در آن روزها کمتر شاهد صحنههای جذاب از تیمشان بودند، به وجد میآورد.
اما آبیها مبلغ لازم، یا شاید هم تمایل لازم برای دائمی کردن قرارداد او را نداشتند- اتلتیکو برای دائمیسازی خواستار 100 میلیون یورو (110 میلیون دلار) بود. اکثراً فکر میکردند دوران ناامیدکنندهی فلیکس ، با بازگشت دوبارهی او به اتلتی، از سر خواهد گرفته شد.
اما به یکباره اتفاقی افتاد که همه چیز را تغییر داد. فلیکس در مصاحبهی اختصاصی با روزنامهنگار مشهور فابریتیزیو رومانو، در مورد مسائل مختلف صحبت کرد. اما مهمترین صحبت او اظهار تمایلش به بارسا بود: ««بارسا همیشه انتخاب نخست من بوده و دوست دارم بهعنوان باشگاه بعدی، به بارسلونا بپیوندم.»»
این مصاحبه کار خود را کرد و خشم سیمئونه باعث شد که در مصاحبهای فلیکس را به باد انتقاد بگیرد و برای پیشفصل او را از ترکیب تیم کنار بگذارد و حتی شمارهی پیراهنش نیز از او گرفته شد. و اندکی بعد، بارسا بالاخره موفق شد هزینهی لازم برای انتقال قرضی او را فراهم کند. بلوگرانا- بهخاطر محدودیتهای بودجهای که داشت- مجبور شد تا آخرین ساعات پنجرهی نقلانتقالات منتظر بماند، اما بالاخره توانستند در ضربالاجل نهایی، به توافق برسند.
ورود او به کاتالونیا- بهلحاظ تاکتیکی گزینهای جذاب- ولو ناقص- به نظر میرسید. ترکیبی که ژاوی چیده است، بر خلاف موفقترین باشگاههای اسپانیایی در سالیان اخیر، کمی عجیب است. فصل پیش تیم ژاوی مثل یک واحد فشرده و منسجم عمل میکرد. گلهای زدهی آنها از رئالمادرید نایبقهرمان کمتر بود و با اتلتیکو برابری میکرد. در عوض، آنها در سوی دیگر زمین عالی بودند و عنوان مؤثرترین خط دفاعی اروپا را کسب کردند.
منطقی بود که بارسا برای مقابله با این وضعیت، بهدنبال تزریق کمی خلاقیت و هیجان بیشتر به ترکیب خود باشد، اما در نگاه اول فقدان اثرگذاری فلیکس باعث میشد که او را بهلحاظ تاکتیکی برای بارسا مناسب ندانند. منطق این انتقال این بود که او به یکی از عناصر هافبک بارسا تبدیل شود و درین راه برای کسب دقایق با گاوی، پدری و ایلکای گوندوغان رقابت کند- چون نیمکتنشین کردن هیچکدام ازین بازیکنان ساده نیست. بهعلاوه، هر سهی آنها بهلحاظ تاکتیکی مناسبتر از فلیکس بهنظر میرسند.
گاوی هافبک پرتحرکی است، یک بازیکن زیرک که هنگام تکلها به پرواز درمیآید تا مچ پای حریفان را هدف بگیرد و بیتردید بهترین نقش او نیز همین بازی بدون توپ است. ایلکای گوندوغان قابلیت بازی بهعنوان یک شمارهی 10 یا یک شمارهی 8 خوب را دارد. یک پاسور مستعد است که ذاتاً پاسهای تعیینکننده میدهد و در فضاهای فشرده، بهخوبی عمل میکند. پدری، چه از نظر شانههای افتادهاش و چه از نظر خوردن کروکت (یک نوع غذای اسپانیایی) و سایر جهات، شبیهترین فرد به آندرس اینیستا است که سالها برای بارسلونا بازی میکرد.
اما فلیکس باز هم میتوانست طراوت بیشتری را به یکسوم هجومی بارسلونا اضافه کند. همان چیزی که لواندوفسکی شدیداً معتقد است تیمش آن را از دست داده و پس از تساوی پایان هفته مقابل ختافه، ضمن انتقاد از سیستم تیمش، مدعی شد که ««گاهیاوقات ما با بازیکنان کافی در حمله شرکت نمیکنیم و من هیچگونه حمایتی در حملات احساس نمیکنم.»»
و البته که لوا به نکتهی مناسبی اشاره کرد. عملکرد تیم بهگونهای بود که انگار او در یک جزیره گیر افتاده و هیچ راه فراری ندارد. بقیهی هافبکهای بارسلونا، با وجود تمام قابلیتهایشان، عادت به بازی کردن در کنار یک مهاجم را ندارند. و در اینجا بود که نقش فلیکس بیشتر نمایان شد. بازیکن پرتغالی استاد بازی در نقش مهاجم کاذب است، بهخصوص اگر در کنار یک مهاجم بزرگتر و مستقیمتر از خود بازی کند. و مشکل اصلی او همین بوده که امروزه کمتر از اینگونه سیستمها استفاده میشود. تیمهای برتر اروپا بیشتر در حال استفاده از دو بازیکن کناری و احتمالاً یک شمارهی 10 هستند. فلیکس قطعاً میتواند در چنین فضاهایی نیز بازی کند، اما نمیتواند در این پُستها شکوفا شود.
این هنر ژاوی بود که نقش مناسب برای فلیکس را پیدا کرد. در بازی روز یکشنبه، او با فاصلهی تقریباً 13 متری از لواندوفسکی بازی میکرد و با حضور دائم در بالای زمین، در تلاش برای بازی با لوا بود. بازی ترکیبی آنها مستقیماً پایهگذار گل دوم بارسا شد و حرکت فریبنده و جذاب فلیکس و خالی کردن توپ برای لواندوفسکی، مثل یک پاس گل بود که لواندوفسکی هم بهخوبی قدر آن را دانست.
چند روز بعد در چمپیونزلیگ، سناریوی کمک فلیکس به لواندوفسکی تکرار شد و او مثل یک روح در کانال چپ حرکت میکرد تا در حرکت ترکیبی این دو بازیکن، این بار خود فلیکس موفق به گلزنی شود. ژاوی امیدوار است که این چشمه از نمایشهای آنها، به یک شراکت ایدهآل و دائمی تبدیل شود.
شاید فلیکس بالاخره در سن 23 سالگی، مناسبترین مقصد برای ادامهی دوران حرفهای خود را پیدا کرده باشد. شاید این نقش جدید خلاقانه در یک سیستم منحصربفرد، باعث شود یکی از بازیکنانی که زمانی خیلی از او صحبت میشد، دوباره پتانسیل خود را نشان دهد. با یک نگاه مختصر به نمایش فلیکس در هر بازی برای هر تیمی، میتوان به کیفیت غیر قابلانکار او پی برد. کمتر بازیکنی وجود دارد که تواناییهای تکنیکی او را داشته باشد. و شاید حضور در بارسلونا باعث شود که این مهارت او بهجای اینکه صرفاً در هایلایت بازیها نمایش داده و به موضوعی برای ساخت ویدئوهای یوتیوب تبدیل شود، به شکل واقعی پرورش یابد.
البته او کار آسانی ندارد. فلیکس یک بازیکن بینقص در تصمیمگیریهای لحظهای است و بنابراین برای بازیهای لالیگا در مقابل دفاعهای بسته، ایدهآل است. بتیس یک آزمایش خیلی خوب برای این قابلیت بود. بازی مقابل گرانادا، لاسپالماس یا حتی اتلتیکو نیز فرصتهای مشابهی برای او هستند تا خودش را اثبات کند. اما اینکه در بازیهای لیگ قهرمانان و مسابقات بزرگتر لیگ، چه عملکردی خواهد داشت، باید منتظر ماند و دید. در این نوع بازیها تیمها یا 11 نفره دفاع میکنند، یا خطرپذیر میشوند و باز بازی میکنند. بارسا در این موقعیتها باید بهلحاظ دفاعی عملکرد بهتری داشته باشد و شاید بهتر باشد با استفاده از گوندوغان یا پدری، به سیستم اصلیشان برگردند. پس فلیکس باید به این وضعیت نیز عادت کند.
بهعلاوه مشکلات مالی در کاتالونیا پابرجا هستند. بارسلونا گامهای هوشمندانهای برای کاهش بودجهی خود برداشته است و تابستان امسال نیز چندان در بازار ریختپاش نکرد. عادی بودن تعداد تمدید قراردادها نسبت به فصول پیش نیز باعث شده که دست آنها کمی بازتر باشد. اما با تمام اینها، شاید باز هم در تأمین مبلغ موردانتظار اتلتیکو برای فلیکس به مشکل بخورند. آنها مایل به گذاشتن بند خرید در قرارداد او نبودند و گزارشی در مورد توافق بر سر مبلغ انتقال برای تابستان آینده نیز روی میز وجود ندارد. قطعاً او بازیکنی نیست که 100 میلیون یورو بیارزد، اما همچنان عنصر گرانقیمتیست که خارج از توان بارسلونا به نظر میرسد.
همین امر یکی از پاشنه آشیلهای ژاوی است. فلیکس میتواند بازیکن اثرگذاری برای بلوگرانا باشد و ضمن کمک به آنها در شکست تیمهای سرسخت، در بازیهای بزرگ نیز لحظات الهامبخشی را رقم بزند. بنابراین برای تیمی که داعیهی دفاع از تاجوتخت قهرمانی فصل قبل و پیشروی بیشتر در چمپیونزلیگ را دارد، حضور او حیاتی است.
اما در حالحاضر، احساس فزاینده اینست که او یک راهحل موقتی خواهد بود. بنابراین بهتر است بارسا، در لحظه و تا جایی که میتواند، از حضور او لذت ببرد و استفاده کند.
این مطلب را هم بخوانید: بارسلونای ژاوی؛ کاملتر، جذابتر و بلندپروازتر از همیشه