خیلی کم پیش میاد که یک فوتبالیه واقعی دیگه فوتبال رو دنبال نکنه و بیخیالش بشه! حتی اگه این ورزش روزهای خیلی بدی رو براش رقم بزنه و خیلی جاها ناامیدش کنه... عشق به فوتبال یه نیروی جاذبه عجیبی داره! نیرویی که وقتی باهاش کار نداری هم باهات کار داره و به سمت خودش میکشونتت! همیشه هم یه بخشی از ذهنت بهش اختصاص داره و ول کُنِت نیست! داشتن این نیرو همیشه باعث میشه خیلیا بهت حسادت کنن... به هیجانت، به اشتیاقت، به داد و فریادات و حتی به شادیهای رایگانی که بدست میاری... اما نکته اصلی اینه که این نیروی عجیب و غریب اکتسابی نیست! یعنی یا عاشقی و داریش، یا عاشق نیستی و نداریش! داشتنش باعث میشه که باهاش حال کنی و اکثر اوقات لذتش رو ببری... اما در صورت نداشتنش مجبوری ادای افراد خردمند رو دربیاری و با گفتن جملات «چیش به تو میرسه» یا «چقدر پول گیرت میاد» خودت رو دلداری بدی و این ضعف رو پر کنی! پس اگه داریش اسراف نکن و اگه نداریش سعی کن با این حقیقت تلخ کنار بیای...