شکست جنجالی اینتر میامی در فینال لیگز کاپ، ستارههایی چون لوئیس سوارز و لیونل مسی را به کانون توجه تبدیل کرده است. این تیم با رفتارهای بحثبرانگیز خود، لقب «تیم منفور» را در امالاس به دست آورده. اما آیا این جنجالها، برای لیگ فوتبال آمریکا اتفاقی مثبت محسوب میشود؟
خبرگزاری هوشمند • بازی با جوایز نامحدود
لوئیس سوارز این بار حداقل «آب دهان» انداخت! پیش از این، ورژن قدیمی سوارز وقتی با مشکلی روبرو میشد، به معنای واقعی کلمه «دندانهایش را فرو میبرد». در طول سالها، او فهرستی از قربانیان دندانهایش را به ثبت رسانده است: برانیسلاو ایوانوویچ، جورجو کیهلینی و حتی (شاید) جوردی آلبا.
پس از تسلط بر آن «هنر»، این بازیکن اروگوئهای مهارت جدیدی را به نمایش گذاشت و پس از شکست ۳ بر صفر اینتر میامی در فینال لیگز کاپ مقابل سیاتل ساندرز، به صورت جین رامیرز، مدیر امنیتی سیاتل ساندرز، آب دهان انداخت. این لحظهای شوکهکننده بود که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. در واقع، خیلی خوب میشد اگر بازیکنان در زمین فوتبال با یکدیگر محترمانه رفتار میکردند. اما خب، فوتبال یک تجارت سرگرمی است و آمریکا هنوز در حال تعریف این است که دقیقاً این ورزش – به ویژه در سطح باشگاهی حرفهای – چه معنایی دارد.
لیگ امالاس همیشه در حال پیشرفت است و بازیکنان بسیار خوبی دارد که در آینده دوران حرفهای درخشانی خواهند داشت. اما چیزی که این لیگ واقعاً به آن نیاز دارد، مجموعهای از «شرورها» است؛ همان بازیکنانی که دنیا دوست دارد با نفرت تماشایشان کند، بازیکنانی که از باختشان لذت میبریم. و حالا، در اینتر میامی – با ترکیب چهار نفره سوارز، آلبا، سرخیو بوسکتس و لیونل مسی – لیگ تیمی از «ناجورهای بعید» خود را پیدا کرده است. آیا این همان مسیری بود که امالاس وقتی بهترینهای بارسلونا به آمریکا مهاجرت کردند، تصور میکرد؟ شاید نه. اما آنها نقش حیاتی ایفا میکنند. اگر جنبه «شرورانه» اینتر میامی نگاههای بیشتری را به امالاس جلب کند، ممکن است لیگ بیسروصدا این را یک اتفاق مثبت تلقی کند.
سیاتل یک نمایش فوقالعاده مقابل میامی ارائه داد. این یک عملکرد ماهرانه بود که توسط یک مربی عالی به خوبی هماهنگ شده بود و توسط یک تیم متعادل که کاملاً آماده بود، به ثمر رسید.
کسانی که برای مدتی طولانی امالاس را دنبال کردهاند، با شور و هیجان به شما خواهند گفت که میامی بهترین تیم لیگ نیست. و احتمالاً حق با آنهاست. این تیم هیچ تعادل و ثباتی ندارد. مسی، همان مسی همیشگی است و میتواند میامی را به پیروزی برساند. اما آنها یک تیم به طرز چشمگیری ضعیف هستند که از نظر دفاعی چیز زیادی ارائه نمیدهند و تحت هدایت مربیای قرار دارند که هرگز اعتبار خود را برای موفقیت در مراحل بزرگ ثابت نکرده است. این یک فینال بود و آنها واقعاً به نظر نمیرسیدند که برنامه بازی خاصی داشته باشند.
در همین حال، سیاتل ساندرز تیمی با نظم و انضباط بالا بود که به کمال برای این بازی آماده شده بود. اولین چالش، البته، متوقف کردن مسی بود. و آنها دقیقاً همین کار را کردند. مسی کاملاً محو نبود، اما آشفته به نظر میرسید. همیشه بازیکنی روی او بود، ساندرز با چرخش خطاها، تنه زدنها و هل دادنها کار را برای او سخت کرده بود. نمیتوان به طور طبیعی او را متوقف کرد؟ کمی از «هنرهای تاریک» استفاده کنید. نتایج این تاکتیک عالی بود. مسی تنها یکی از شش دریبل خود را با موفقیت انجام داد و هیچ شوتی به سمت دروازه نداشت. میامی در مجموع ۹۰ دقیقه، تنها یک بار دروازه اندرو توماس را به چالش کشید. در همین حال، تیم برایان اشمتزر هم بیرحم و هم فرصتطلب بود. پیروزی سه بر صفر کاملاً عادلانه بود.
جنون پس از بازی فقط احمقانه بود. سوارز در مرکز همه چیز قرار داشت. او با حمله به یک بازیکن ساندرز کار را شروع کرد. بعد از آن همه درگیر شدند. سرخیو بوسکتس سیلی زد. سوارز روی پای حریف رفت. جوردی آلبا آماده درگیری بود. بازیکنان سیاتل تحریک شدند. هیچ کس در این ماجرا خوب به نظر نرسید. اما سوارز، سرکرده اشرار بود که به صورت رامیرز آب دهان انداخت. این تصویر ماندگار از بازی خواهد بود که در واقع باید به عنوان روزی که سیاتل اولین باشگاهی شد که هر جام بزرگ موجود در فوتبال آمریکا را به دست آورد، به یاد آورده شود.
در این مرحله، باید اشاره کرد که هیچ کس نباید به خصوص غافلگیر شود. این همیشه خصیصه سوارز بوده است. او استعدادی بینظیر است، احتمالاً بهترین مهاجم نسل خود. کاملاً دقیق است که استدلال کنیم همین لحظات تندخویی و جنگندگی، ویژگیهایی در بازی او هستند که او را به یکی از بهترینها تبدیل میکنند. سوارز یک جنگنده تمامعیار است که اغلب تا حد خطرناکی پیش میرود. او احتمالاً نباید به سمت گاز گرفتن مردم برود، و به هیچ وجه از اتهام سوءاستفاده نژادی از پاتریس اورا در سال ۲۰۱۲ مستثنی نیست.
اما به طور کلیتر، ۹۰ دقیقه حضور سوارز در زمین شبیه به جهنم فوتبالی است. او شیرجه میزند، هل میدهد، تنه میزند و دست به هر کاری میزند. او سعی میکند شما را به سمت خطا، کارت قرمز و لحظات جنونآمیز سوق دهد. و وقتی به خواستههایش نمیرسد، تا بینهایت اعتراض میکند. البته این از یک جهت خطرناک است. سوارز شجاعت مردانه افراطی و رفتارهای آشکاراً غیراخلاقی را به یک برند تبدیل کرده است. این چیزها نادیده گرفته میشوند، یا حتی به عنوان بخشی از بازی او پذیرفته میشوند. خوب نیست که در اینجا بیحس شویم. اما واقعاً نباید هم غافلگیر شویم.
همتیمیهای سابقش در بارسلونا نیز به هیچ وجه از این قاعده مستثنی نیستند. آلبا یک مدافع همه کاره عالی است که به ارسالهایش از کنارهها و هوش دفاعیاش مشهور است. او همچنین یک جنگنده است که هیچ مشکلی با انجام کارهای کثیف ندارد. بوسکتس موقعیت هافبک دفاعی را متحول کرد. او همچنین احتمالاً بهترین بازیکنی است که فوتبال تا به حال در انجام خطاهای تاکتیکی به خود دیده است. حتی مسی هم رگههایی از خشونت دارد.
البته، همه اینها ناشی از دوران حضورشان در باشگاه سابقشان است. حس برتری و اعتبار با بازی در کاتالونیا همراه است. بازیکنان به طور معمول پس از اینکه داوران علیه آنها سوت میزنند، به سمت آنها هجوم میبرند. باشگاه درگیر یک رسوایی (که هنوز در جریان است) شد که در آن ممکن است در زمان حضور هر چهار بازیکن در باشگاه، به داوران پول پرداخت کرده باشند. همچنین این حقیقت دارد که این بازیکنان، با سابقه درخشان خود، به سادگی انتظار دارند که سوتها به نفع آنها زده شود.
اما تنشها فقط در زمین بازی بالا نگرفت. پس از بازی، هواداران میامی و سیاتل در خیابانها درگیر شدند. این یک ویدئوی بحثبرانگیز بود. یکی سطل زباله پرتاب میکند. در لحظهای دیگر، یک مخروط ترافیکی به طرز شگفتانگیزی دقیق به سمت صورت یک نفر پرتاب میشود. یک هوادار سیاتل با تیر چادر ضربه میخورد. البته این صحنهها نباید تأیید شوند و قطعاً تحت تأثیر اقدامات داخل زمین بودند. اما آنها هم جدید نیستند.
هواداران رقیب امالاس مدتی است که از میامی خوششان نمیآید. هواداران نیویورک سیتی افسی قبل از بازی فصل گذشته، به سمت اتوبوس میامی مواد محترقه پرتاب کردند و با توهین و حرکات انگشت میانی از «حواصیلها» (لقب اینتر میامی) استقبال کردند. تیفوهای هواداران به وضوح نشان دادهاند که این باشگاه چقدر «پلاستیکی» (فاقد اصالت) است.
میامی هم در این زمینه به خودش کمک نمیکند. چه منصفانه باشد چه نباشد، دلایلی وجود دارد که هواداران رقیب نفرت خود را ابراز کنند. تنها این نیست که میامی تیم خوبی است و پر از ستاره است. به طور کلیتر، این واقعیت است که آنها بیش از هر تیم دیگری پول خرج میکنند و راههایی را در بازار نقل و انتقالات پیدا کردهاند که تیمهای دیگر قادر به کشف آن نیستند یا تمایلی به آن ندارند. «حواصیلها» از سوی لیگ – یعنی کمک مالی قابل توجه برای حقوق مسی – حمایتهایی دریافت میکنند که هیچ تیم دیگری هرگز به آن نزدیک هم نشده است. دیدن اینکه چرا هواداران هر باشگاه رقیبی ممکن است نسبت به این باشگاه احساس نارضایتی داشته باشند، اصلاً دشوار نیست.
البته، امالاس لزوماً این را دوست نخواهد داشت. آنها احتمالاً میخواهند ستاره اصلیشان و همتیمیهای معروفش، افراد دوستداشتنی باشند. به نفع همه بود که میامی مجموعهای از بازیکنان فوقالعاده باشد که همه چیز را میبردند و این کار را به شیوه درست انجام میدادند. در یک دنیای ایدهآل، این فوتبال خیرهکننده، بسیار دیدنی، با لبخندهای فراوان و مصاحبههای شاد پس از پایان بازی بود.
آنچه به جای آن داریم، تیمی تا حدودی مرموز است که به دنبال جنجال میرود. میامی سرگرمکننده است، اما به دلایل غلط. این نوعی درام بسیار جذاب است. و گاهی اوقات، این چیزی است که واقعاً ورزش را پیش میبرد. سازمانها با داشتن بهترین بازیکنان و ایجاد محتوای دیدنی و واقعی، هوادار جذب میکنند. اما اغلب چشمها به تیمی خیره میشوند که همه دوست دارند از آن متنفر باشند. افراد باحال به آن «هیتواچ» (تماشای از سر نفرت) میگویند. اما این پدیده به سالها قبل بازمیگردد. منچستر یونایتد در دهه ۹۰ در نحوه زیر پا گذاشتن قوانین، خطا کردن و شهرت خود برای وقتهای اضافه طولانی تحت هدایت سِر الکس فرگوسن، جذاب بود. رئال مادرید شاید کریستیانو رونالدو را داشت، اما به همان اندازه به خاطر آرنجهایی که سرخیو راموس میزد، دیدنی بود. حتی در ورزشهای آمریکایی، دیترویت پیستونز دهه ۱۹۹۰ هنوز به خاطر اینکه اساساً «بدجنس» بودند، مورد احترام است.
گاهی اوقات شما فقط به چیزی نیاز دارید که علیه آن ریشه بدوانید. و میامی دقیقاً همان است.
و شاید جذابترین بخش از همه این است که میامی همچنان بازیهای بزرگ را میبازد. بله، آنها فصل عادی امالاس سال گذشته را با موفقیت پشت سر گذاشتند، رکورد جدیدی برای امتیازات در یک فصل ثبت کردند و جام ساپورترز شیلد را بالای سر بردند. بله، آنها در اولین سال حضور مسی در تیم، لیگز کاپ را بردند. اما عمدتاً داستان میامی، از نظر ویترین افتخارات، داستانی از شکستهای باشکوه، ناکامی و ارائه نوعی محتواست که برای «متنفرین» ساخته شده است.
به همین دلیل است که شکست در لیگز کاپ، از یک جهت عالی بود. میامی تا فینال پیش رفت، اما سپس به شکلی باشکوه و خندهدار باخت.
آنها در نیمه اول چندین موقعیت را از دست دادند و سپس پس از سوت پایان، برند خود را بیشتر ساختند. البته، این فقط محتوای بیشتری ارائه خواهد داد. با از دست رفتن لیگز کاپ، تمرکز کامل میامی به ادامه فصل امالاس معطوف میشود. جذب رودریگو دیپاول، صفوف آنها را تقویت خواهد کرد و آنها احتمالاً در کنفرانس شرق به رتبه بالایی دست خواهند یافت. پلیآف آسانی نخواهد بود، اما «حواصیلها» باید به اندازه کافی قوی باشند که چند تیم را شکست دهند و به راحتی به فینال کنفرانس برسند. در آنجا، ممکن است با سینسیناتی یا فیلادلفیا روبرو شوند – دو تیم سرسخت. باخت در فینال کنفرانس شرق میتواند تماشایی باشد. باخت در فینال امالاس کاپ، شاید حتی دوباره به ساندرز، حتی جذابتر خواهد بود.
با این حال، در هر صورت، امالاس برنده خواهد بود. اگر مسی و یارانش امالاس کاپ را ببرند، میتوانند برند خود را تثبیت کنند، دستور کار خود را پیش ببرند و ثابت کنند که مسی دلیل واقعی برای تماشای این لیگ است. و اگر آنها به طرز چشمگیری و به شکلی کاملاً منفور سقوط کنند، همانطور که یکشنبه شب اتفاق افتاد، شاید حتی بهتر باشد. میامی آن داستان «حس خوب»ی نیست که لیگ میخواست. اما این به هیچ وجه چیز بدی نیست.
🚨🚨این مطالب را هم بخوانید:
🔹درخواست صریح از روبن آموریم: کاپیتانی را از برونو فرناندز در منچستریونایتد بگیر!
🔹راهنمای کامل پخش زنده فوتبال و ورزش در ESPN+؛ از لالیگا تا UFC
🔹مائوریسیو پوچتینو: چشمان کیلیان امباپه همیشه برای رئال مادرید میدرخشید!
🔹راز ماندن فرمین لوپز در بارسلونا؛ کاپیتان تر اشتگن نقش اصلی را داشت
خبرگزاری هوشمند • بازی با جوایز نامحدود