ماریو بالوتلی: داستان «چرا همیشه من؟»؛ نبوغی در محاصره حواشی و نژادپرستی

ماریو بالوتلی، ستاره پرحاشیه فوتبال ایتالیا، به دوران حضور خود در قاره سبز پایان داد. آیا او نابغه‌ای سوءتفاهم‌شده بود یا بازیکنی خودسر و بی‌انضباط؟ در این گزارش ویژه، به زندگی پرفراز و نشیب «سوپر ماریو» از لحظه شهرت جهانی تا خداحافظی از فوتبال اروپا می‌پردازیم.

1404/04/24 15:41 هوش مصنوعی فوتبال7

ماریو بالوتلی: داستان «چرا همیشه من؟»؛ نبوغی در محاصره حواشی و نژادپرستی

می ۲۰۲۵. با بی‌تفاوتی خاصی، ماریو بالوتلی در مصاحبه‌ای دیدنی با تلویزیون دولتی ایتالیا، «رای»، با لبخندی از پایان سفر خود در فوتبال اروپا خبر داد. او گفت: «کمی از هرآنچه در فوتبال اروپا رخ می‌دهد، خسته شده‌ام.» وقتی از او پرسیدند که مقصد بعدی‌اش کجاست، پاسخ داد: «آمریکا. می‌خواهم قبل از خداحافظی، دو یا سه سال دیگر بازی کنم.»

این بیشتر شبیه به یک عقب‌نشینی آرام بود تا یک خداحافظی پرشور. شاید این آخرین رقص برای بازیکنی باشد که در بیشتر دوران حرفه‌ای خود با دنیا و همچنین شیاطین درونی‌اش در نبرد بود. بالوتلی که به زودی ۳۵ ساله می‌شود، در برهه‌ای از دوران حرفه‌ای خود، جذاب‌ترین شخصیت کل دنیای فوتبال محسوب می‌شد. در عین حال، بسیاری او را فردی سرکش و بی‌انضباط می‌دانستند که از استعداد خود بسیار کم بهره برده است.

سری جدید «شورشی متحد» «فوتبال۷» داستان یکی از بااستعدادترین و در عین حال پر رمز و رازترین شخصیت‌های فوتبال را برای شما روایت می‌کند.

پایان دوران سوپر ماریو؟

مهاجمی با قدرت بدنی بالا، ظرافتی بی‌نظیر و غریزه گلزنی منحصربه‌فرد. او می‌توانست مدعی اصلی توپ طلا باشد، آن هم در دورانی که کریستیانو رونالدو و لیونل مسی در اوج آمادگی مطلق خود قرار داشتند.

کودک پناهندگان، نماد ایتالیایی جدید و متنوع‌تر، اگرچه بخش‌های زیادی از این کشور اروپایی او را نمی‌خواستند. پسری با شیطنت‌های فراوان در سر، اما در سال ۲۰۱۳ توسط مجله تایم به عنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تأثیرگذار سال انتخاب شد؛ در کنار نام‌هایی چون باراک اوباما، جی-زی، استیون اسپیلبرگ و بیانسه.

در آن زمان، بالوتلی مهاجمی ۲۲ ساله و سرشار از پتانسیل بود که برای منچسترسیتی و تیم ملی ایتالیا بازی می‌کرد. او بلای جان مربیانش و در اوج دورانش، بلای جان مدافعان نیز بود. خالق اولین میم جهانی فوتبال و صدایی هرگز خاموش در برابر نژادپرستی در دنیای ما.

این تصمیم اخیر، یعنی پشت کردن به اروپا، پس از دوره‌ای ناموفق در وطن خود در باشگاه جنوا رخ می‌دهد، جایی که او در شش بازی در فصل ۲۰۲۴-۲۰۲۵ موفق به گلزنی نشد. دلیل عدم بازدهی؟ به گفته بالوتلی، این نتیجه حسادت مربی‌اش، پاتریک ویه‌را، به او بوده است. این بار دیگر این سوال مطرح شد که بارها در طول دوران حرفه‌ای این مهاجم مطرح شده بود: آیا این ستاره بلندقامت با چشمانی مهربان و در عین حال چهره‌ای اغلب عبوس، روح آزادی‌خواه و شورشی است؟ نابغه‌ای سوءتفاهم‌شده که کارها را به روش خودش انجام می‌دهد؟ یا او یک سرکش اصلاح‌ناپذیر است که فاقد نظم و بلوغ است؟ آیا بالاخره باید مسئولیت‌پذیری بیشتری از خود نشان دهد و تقصیر را به گردن خودش بیندازد؟

هزارتویی از تناقضات

مرز بین شورشی و یاغی برای بسیاری از مردم سیال است و هرچه بالوتلی مسن‌تر می‌شود – و عملکردش در زمین نیز افت می‌کند – تمایل مردم به قدردانی از آن جنبه‌های خاص او که او را به روی جلد مجله تایم رساند، کمتر می‌شود.

داستان بالوتلی هزارتویی از تناقضات است: مهاجمی که می‌تواند توپ را مانند کمتر بازیکن دیگری با ظرافت خاصی کنترل کند، اما همچنین می‌تواند آن را با نیرویی بی‌رحمانه به گوشه بالای دروازه بکوبد و شما را نگران پاره شدن تور کند. پسری که اغلب شیطنت در سر داشت اما پس از زیباترین گل‌ها هرگز لبخند نمی‌زد. مردی که به نماد جهانی مبارزه با نژادپرستی تبدیل شد، در حالی که همزمان به سمت بازیکنان جوان تیمش دارت پرتاب می‌کرد. پسر مهاجران آفریقایی که برای ایتالیا قهرمان شد، اما توسط هواداران خودش با شعارهای میمون‌مانند مسخره می‌شد. کودکی که بارها جراحی روده انجام داد و به توصیه مقامات، توسط یک خانواده ثروتمند ایتالیایی به فرزندخواندگی پذیرفته شد. او زمان زیادی را با خانواده بالوتلی گذراند، اما آخر هفته‌ها نیز والدین و خواهر و برادران واقعی‌اش را می‌دید.

و با این حال: احساس رها شدن هرگز بالوتلی را ترک نکرد. این مضمون زندگی اوست. او در برابر بقیه دنیا. چرا همیشه من؟

شبی که بالوتلی به یک میم جهانی تبدیل شد

لحظاتی در ورزش وجود دارند که از نتیجه عادی فراتر می‌روند. بازیکنان به نمادهایی فرهنگی تبدیل می‌شوند که بسیار فراتر از خود بازی هستند. ۲۸ ژوئن ۲۰۱۲، شاهد تولد چنین لحظه‌ای بود، و این لحظه به ماریو بالوتلی تعلق داشت. در نیمه‌نهایی جام ملت‌های اروپا در ورشو، ایتالیا با تیمی از آلمان روبرو شد که به شدت مورد علاقه بود. آلمان بی‌شکست و مسلط، نسلی طلایی داشت که دو سال بعد قهرمان جهان می‌شدند. در همین حال، آتزوری جی‌جی بوفون تقریباً بی‌سن‌وسال، آندره‌آ پیرلوی باصلابت، و ماریو بالوتلی غیرقابل پیش‌بینی ۲۱ ساله را در اختیار داشت. در این بازی، او عملکردی با کارایی بی‌رحمانه و زیبایی نفس‌گیر از خود به نمایش گذاشت. این شب، شب اوج بالوتلی بود.

برای گل اول، در دقیقه ۲۰، آنتونیو کاسانو، یکی دیگر از نابغه‌های دوست‌داشتنی اما دیوانه فوتبال جهان، از دو مدافع آلمانی در گوشه چپ محوطه جریمه عبور کرد و توپ را به داخل محوطه فرستاد. در آنجا، بالوتلی با قدرت بالا پرید، مدافعان خود را کنار زد و یک ضربه سر غیرقابل مهار را وارد دروازه کرد. اما گل دوم شب بود که او را به شهرت جهانی رساند، یک میم جاودانه.

در دقیقه ۳۶، ریکاردو مونتولیو توپی بلند و بالا را از نیمه زمین خود به مسیر بالوتلی فرستاد. کنترل او برای مهار توپ بسیار نرم بود، قبل از اینکه یک دوی غیرقابل توقف را به سمت دروازه آغاز کند. فیلیپ لام پشت سر او می‌دوید، اما کوچکترین شانسی برای رسیدن به بالوتلی نداشت. و سپس ضربه نهایی: شوت با چنین قدرت و دقتی، مانند صدای شلاق بود که توپ زیر تیرک دروازه به تور برخورد کرد. مانوئل نویر، شاید بهترین دروازه‌بان جهان در آن زمان، حتی حرکتی نکرد.

با این حال، اتفاقی که پس از این گل رخ داد، حتی قابل توجه‌تر از عملکرد بالوتلی شد. مهاجم ایتالیایی پیراهنش را پاره کرد، بی‌حرکت ایستاد و سپس تمام عضلات بالاتنه خود را منقبض کرد، در حالی که به دوردست خیره شده بود. هیچ اثری از شادی در چهره‌اش نبود، تنها یک شدت عبوس و بی‌رحمانه. این حرکت یادآور هالک شگفت‌انگیز بود. بالوتلی خود بعداً گفت که می‌خواست رهایی از بردگی و شکستن زنجیرها را نشان دهد. مجله تایم درباره این خوشحالی نوشت: «او انگار می‌خواست بگوید: "این پوست ایتالیایی سیاه‌پوست من است"، یک قهرمان ایتالیایی، سیاه‌پوست و مغرور، که از تمام ایتالیا دعوت می‌کند تا او – و با او مفهومی متفاوت از مرزهای هویت ایتالیایی – را در آغوش بگیرند.»

معمای بالوتلی در یک لحظه خلاصه شد

در آن لحظه، بالوتلی به بوم نقاشی برای یک تصویر جهانی تبدیل شد. این ژست به اولین میم جهانی فوتبال تبدیل شد. بالوتلی در نقش هالک، بالوتلی در نقش بالرین، بالوتلی در ماه، بالوتلی در تایتانیک، بالوتلی در نقش کارگر ساختمانی – «بالو همه‌جا». او از یک ستاره فوتبال به یک پدیده فرهنگ پاپ تبدیل شده بود. این یک ژست، این یک لحظه، تمام معمای بالوتلی را به کمال به تصویر می‌کشد. تمام ابعاد شخصیت او را در یک تصویر واحد و فراموش‌نشدنی ترکیب می‌کند.

بدون درخشش گلی که قبل از خوشحالی زده شد، این اتفاق نمی‌توانست رخ دهد. تنها لحظه‌ای از چنین کلاس بالایی می‌توانست چنین واکنشی را توجیه کند. این در تفسیر سیاسی نیز ظاهر شد، شورش آگاهانه یا ناخودآگاه او علیه نژادپرستی که بی‌امان در معرض آن قرار داشت. و البته، چیزی بی‌احترامی‌آمیز در این خوشحالی وجود داشت، حریفان او باید ابتدا از شوت و سپس از این ژست تحقیر شده باشند. این نمایش جهانی سرانجام در فرهنگ میم منعکس شد، که حرکت پیچیده او را در خود گرفت، آن را از معنای عمیقش تهی کرد و به یک شوخی به راحتی مصرف‌شدنی تبدیل کرد. در آن لحظه، نابغه، شورشی، یاغی و نماد همگی به هم رسیدند و یکی شدند.

این اوج دوران حرفه‌ای بالوتلی بود. اما برای بازیکنی که در ۲۱ سالگی به اوج خود می‌رسد، باید از آن لحظه به بعد به سختی کار کند تا از افت جلوگیری کند. با این حال، بالوتلی حاضر به انجام این کار نبود.

«چرا همیشه من؟»

از ابرقهرمان تا مایه تمسخر، همیشه خط باریکی برای ماریو بالوتلی وجود داشت. اگر شب ورشو اوج درخشان دوران حرفه‌ای او بود، دو لحظه خاص دیگر مایه تحقیر بودند. اقداماتی که از شیطنت‌های بچگانه، بی‌احتیاطی خطرناک و تحریک محض نشأت می‌گرفتند.

اولین حادثه پرتاب دارت به سمت بازیکن تیم جوانان از روی بی‌حوصلگی، در مارس ۲۰۱۱ بود، قبل از اینکه کمی بیش از شش ماه بعد، بالوتلی تنها ۳۶ ساعت قبل از دربی مقابل منچستریونایتد، در حمام خود آتش‌بازی به راه انداخت و ۴۰۰ هزار پوند خسارت وارد کرد. با این حال، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود، او در آن بازی دو گل به ثمر رساند – یک پیروزی ۶-۱ به یاد ماندنی برای سیتی در اولدترافورد.

به عقب‌تر برگردیم، مدت کوتاهی پس از ورود به انگلستان، او آئودی R8 خود را در مسیر تمرین خراب کرده بود و به افسران پلیس که از او پرسیدند چرا ۵۰۰۰ پوند پول نقد همراه دارد، با چهره‌ای بی‌حس پاسخ داد: «چون من پولدارم.» هواداران سیتی به خاطر این شیطنت‌ها او را می‌پرستیدند و حتی برای ادای احترام به مهاجم شورشی خود، شعاری ساختند.

در واقع، در کنار رفتارهای بچگانه، کمبود نگران‌کننده‌ای از انضباط در زمین نیز وجود داشت. او کارت قرمز را مانند استیکرهای پَنینی جمع می‌کرد. یک ضربه کونگ‌فو وحشیانه به سینه گوران پوپوف، مدافع آن زمان دیناموکیف، و یک ضربه عمدی به سر اسکات پارکر، هافبک آن زمان تاتنهام، تنها دو حادثه قابل توجه بودند، در حالی که درگیری‌های مکرر در تمرینات، حتی با مربی‌اش روبرتو مانچینی نیز رخ می‌داد.

اما در مرکز این دوران دیوانگی، لحظه‌ای قرار دارد که، مانند خوشحالی هالک، به نمادی شاخص تبدیل شد: تی‌شرت «چرا همیشه من؟» پس از گل اول خود در آن پیروزی ۶-۱ مقابل یونایتد، پیراهن خود را بالا زد تا سه کلمه ساده را نشان دهد. بسیاری از منتقدان این ژست را غرور محض تفسیر کردند. حقیقت به احتمال زیاد پیچیده‌تر بود. بالوتلی یک بار در نگاهی به گذشته گفت: «این پیامی بود به همه مردمی که درباره من بد حرف می‌زنند و مرا نمی‌شناسند، بنابراین من فقط پرسیدم: چرا همیشه من؟»

این به معنای نمایش غرور نبود، بلکه درخواستی برای صلح بود. اینجا، در این لحظه، رابطه سمّی اما همزیستی بین ماجراجویی‌های بالوتلی و شهرت جهانی او آشکار شد. رسوایی‌های او فقط یک عارضه جانبی از دوران حرفه‌ای او نبودند؛ آن‌ها موتور محرکه آن بودند. حقیقت این است که شهرت بالوتلی، که توسط پوشش گسترده رسانه‌ای به اوج رسید، به نظر می‌رسید مشکلات شخصی عمیقی را منعکس می‌کند که منجر به اقدامات جدید و بی‌قاعده می‌شد. بالوتلی هم معمار و هم قربانی اسطوره خود بود. بنابراین، سوال «چرا همیشه من؟» بلاغی نبود، بلکه وجودی بود.

زخم‌هایی که هرگز التیام نمی‌یابند

برای درک رفتار بالوتلی، باید داستان دوران کودکی او را دانست. ماجراجویی‌ها، غرور و مشکلات او با مقامات احتمالاً نشانه‌های آشکار زخم‌های عمیقی هستند که هرگز التیام نیافتند. زندگی او با شادی‌های کودکانه آغاز نشد، بلکه با درد و جدایی همراه بود. او در سال ۱۹۹۰ در پالرمو از پدر و مادری مهاجر غنایی متولد شد، در سال اول زندگی خود از یک بیماری روده تهدیدکننده زندگی رنج می‌برد که نیاز به چندین عمل جراحی داشت. قبل از اینکه سه ساله شود، والدین بیولوژیکی‌اش که در فقر زندگی می‌کردند، او را به خانواده بالوتلی، یک خانواده سرپرست در برشا، سپردند. او هرگز بر این تجربه جدایی غلبه نکرد. او در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۸ گفت: «آنها می‌گویند رها شدن زخمی است که هرگز التیام نمی‌یابد. من فقط می‌گویم کودکی که رها شده، هرگز فراموش نمی‌کند.» این احساس رها شدن توسط خانواده اصلی‌اش به یک ضربه روحی مرکزی تبدیل شد که تمام زندگی او را شکل داد.

با این حال، بسیاری از فوتبالیست‌ها با تربیت‌های دشوار مواجه بوده‌اند، و همه آنها مانند بالوتلی به چهره‌های مشکل‌ساز تبدیل نمی‌شوند. اما برای او، این احساس شخصی ریشه‌کن شدن با بی‌عدالتی تحمیلی دولت همراه شد. اگرچه او در ایتالیا متولد و بزرگ شد، اما مجبور شد تا ۱۸ سالگی برای درخواست تابعیت ایتالیا منتظر بماند. او هنوز این را یک بی‌عدالتی بزرگ می‌داند، همانطور که دوباره از طریق شبکه ایتالیایی «رای» بازگو کرد. احساس رفتار ناعادلانه به یکی دیگر از مضامین زندگی تبدیل شد. هرچند گاهی اوقات موجه بود، مانند مسئله حقوق شهروندی یا مواجهه با نژادپرستی، اما زمان‌های دیگری نیز وجود داشت که به نظر می‌رسید بهانه‌ای مناسب برای توجیه اشتباهات رخ‌داده باشد. از این پایه درد، رها شدن و احساس بی‌عدالتی، مکانیزم دفاعی – یک «زره دفاعی از غرور» – شکل گرفت، همانطور که یک بار در وب‌سایت اسپوکس توصیف شد.

«ایتالیایی سیاه‌پوست وجود ندارد»

اگر شیاطین شخصی بالوتلی یک روی سکه داستان او باشند، مبارزه با نژادپرستی در ایتالیا روی دیگر آن است. در این سناریو، او به یک شورشی ناخواسته، نمادی از تحول دردناک یک ملت کامل تبدیل می‌شود.

او به دنبال این نقش نبود، اما رنگ پوست و شهرتش این نقش را بر او تحمیل کرد. نژادپرستی که او در ایتالیا با آن روبرو بود، ظریف نبود. وحشیانه، آشکار و برای مدتی، همه‌جا حاضر بود. شعار: «ایتالیایی سیاه‌پوست وجود ندارد» در آغاز دوران حرفه‌ای او در استادیوم‌ها طنین‌انداز شد، و به یک ماترای بی‌رحمانه با هدف انکار حق وجود او در زادگاهش تبدیل شد. هواداران به سمت او موز پرتاب می‌کردند و هرگاه توپ را در اختیار داشت، صدای میمون‌ها را تقلید می‌کردند. حتی زمانی که برای تیم ملی بازی می‌کرد، طرد شدن را تجربه کرد. او یک بار گفت: «نژادپرستی، فقط زمانی شروع شد که من فوتبال بازی کردن را آغاز کردم.»

قبل از یورو ۲۰۱۲، بزرگترین روزنامه ورزشی ایتالیا، گاتزتا دلو اسپورت، کارتونی چاپ کرد که بالوتلی را به عنوان کینگ‌کنگ روی بیگ‌بن به تصویر می‌کشید – یک تصویر نژادپرستانه که بالوتلی را خشمگین کرد. پس از اعتراضات، این روزنامه با یک عذرخواهی نیم‌بند، اعلام کرد که این «بهترین محصول» کاریکاتوریست آن‌ها نبوده است.

بالوتلی بدین ترتیب به چهره «نسل بالوتلی» تبدیل شد، آن دسته از فرزندان مهاجران که در ایتالیا متولد شده‌اند و برای به رسمیت شناخته شدن و تعلق خود مبارزه می‌کنند. واکنش‌های او به نفرت اغلب تکان‌دهنده اما در تأثیرگذاری قدرتمند بودند. هنگامی که در یک بازی در سال ۲۰۱۹ با تیم وقت خود برشا در ورونا مورد آزار نژادپرستانه قرار گرفت، توپ را گرفت و با عصبانیت به سمت سکوها شوت کرد. او می‌خواست زمین را ترک کند اما توسط هم‌تیمی‌ها و حریفان متقاعد شد که ادامه دهد.

این اقدام سرسختانه، ایتالیا را به بحثی کشاند که بسیاری ترجیح می‌دادند از آن اجتناب کنند. ناگهان، او، همانطور که کوریه‌ره دلا سرا نوشت، «نماد» مبارزه با نژادپرستی شد. وضعیت او یک حقیقت تلخ را آشکار کرد که بسیاری از سیاه‌پوستان در جوامع عمدتاً سفیدپوست، نه تنها در ایتالیا، آن را احساس می‌کنند. بالوتلی هویت خود را به عنوان یک ایتالیایی مشروط می‌دانست – پاداشی که فقط در لحظات پیروزی به او اعطا می‌شد و خودش باید آن را رقم می‌زد. هنگامی که او، مانند بازی مقابل آلمان در سال ۲۰۱۲، به قهرمان ملی تبدیل شد، «سوپر ماریو» بود. او یکی از آنها بود. اما به محض اینکه موفقیت او را رها کرد، هنگامی که در سطح باشگاهی شکست خورد یا به طور کلی دوباره تصور می‌شد که خرابکاری کرده است، او به کودک پناهنده‌ای تبدیل می‌شد که به آنجا تعلق نداشت. و بنابراین بالوتلی در زمین مبارزه می‌کرد – نه تنها برای پیروزی‌ها، بلکه برای حق اساسی خود برای تعلق داشتن.

بالوتلی می‌تواند بخندد

در پایان، آنچه باقی می‌ماند، تصویر مردی است که می‌توانست هر آنچه می‌خواست شود، و با این حال هرگز به طور کامل به آنچه استعدادش وعده می‌داد، نرسید. بالوتلی یک بار گفت: «فکر می‌کنم نابغه‌ام، اما شورشی نیستم. زندگی خودم را دارم، دنیای خودم را. هر کاری دلم بخواهد انجام می‌دهم، بدون اینکه مزاحم کسی شوم.» اما این خودادراکی به شدت با واقعیت حرفه‌ای تضاد دارد که از آن شب جادویی در ورشو در سال ۲۰۱۲، اساساً یک داستان طولانی از پتانسیل‌های تحقق‌نیافته بوده است.

کارنامه او، اگر استانداردهای تعیین شده توسط استعداد خارق‌العاده‌اش را اعمال کنیم، کارنامه شکست است. دوران پس از ۲۰۱۲ – آ.ث. میلان، لیورپول، نیس، المپیک مارسی، و سپس سفری از طریق باشگاه‌های کوچک‌تر – با اوج‌های کوتاه و افت‌های عمیق، که عمدتاً خودخواسته بودند، مشخص شد.

حالا او می‌خواهد به آمریکا برود. به عنوان مردی اصلاح‌شده؟ شاید نه، اما به عنوان کسی که خشم دیگر او را به عمق قبل آزار نمی‌دهد. او از طریق «رای» گفت: «می‌توانستم بیشتر انجام دهم، اما خوشحالم.» آیا بالوتلی بالاخره با خودش و دنیا کنار آمده است؟ آیا این بازیکن، که تمام وجودش یک نمایش پر سر و صدا، خشم و لحظات زودگذر نبوغ بود، می‌تواند واقعاً آرامش یابد؟ این سوال باز می‌ماند، اما با قضاوت از لبخند درخشان او در حضورش در تلویزیون ایتالیا، حداقل به نظر می‌رسد راضی است.

🚨🚨این مطالب را هم بخوانید:

🔹تقویم کامل ناسکار کاپ سریز ۲۰۲۵: از برنامه مسابقات تا قهرمانان و پخش زنده

🔹لویی ساها فاش کرد: چرا کریستیانو رونالدو قطعا خواهان حضور لیونل مسی در عربستان است؟

🔹رقابت داغ بنفیکا، رم و تیم‌های لیگ برتری برای جذب ریچارد ریوس؛ پالمیراس پیشنهادها را رد کرد

🔹پی‌جی‌ای تور 2025: برنامه کامل، نتایج، پخش زنده و ستاره‌هایی چون اسکاتی شففلر و روری مک‌ایلروی

🔹یورگن کلوپ: من رئیس سایه لایپزیش نیستم؛ تشریح سبک بازی تحت هدایت اوله ورنر

میخای اطلاعات فوتبالی خودتو محک بزنی؟ بیا تو بازی کوییز
میخای تو مسابقه پیش‌بینی ما شرکت کنی؟ بیا تو مسابقه پیش‌بینی

سوپرگل برگردون کریستیانو رونالدو به یوونتوس در سال 2018